چند دقیقه پیش جلوی مامانم خندیدم و همه چیو شوخی گرفتم . ولی واقعیت پشت پرده ، پیچیده تر ظاهریه که از دور دیده میشه . حالم مثل خرابه های غزهس . حتی اگه جنگ تموم بشه هیچ رشد به درد بخوری نخواهند داشت مگر اینکه سالیان طولانی ای طی بشه .
من خیلی داغون تر از اینم که حالم به شکل ریشه ای خوب بشه . دارو ها به درد نخوردن تقریباً . پدر و مادر اذیتم نمیکنن فقط به این دلیل که از من قطع امید کردن 😅 . ینی کارِ خوبشون نتیجهٔ نابود شدنمه 😑 . من الان بی خانمان هستم با این تفاوت که سقفی بالای سرمه و این خودش نعمت محسوب میشه . طبق شواهد و قرائن کسی نیست که همچین موجودِ داغون شده ای رو گردن بگیره و این یکم ناراحت کنندست .
فردا امتحان سلامت و بهداشت داریم . بنظرم تک نشم . بذار یکم دراز بکشم ببینم خالق جهانیان منو میکُشه یا نه .