دوشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۴۰۴ 20:7

بچه ها حالم گرفته‌ست . ادبیات فارسی رو امروز اصلن نخوندم و قصد دارم فقد تاریخ ادبیات و حفظ شعر رو تموم کنم امروز .

مجموعاً درس یک و دو و هجده رو خوندم و دوتا درس هم که آزاده . پس 13 تا درس مونده و منم به هیچ جام نیست که سمت کتاب برم . هر مشکلی که حل میشه یه مشکلی جاشو پر می‌کنه . این چند ماه فکر و ذکرم سربازی ای بود که قرار بود معافیتش تموم بشه و بعدش همه چیز مبهم بشه . من دکترم هرچی میگه درست در میاد و منطقی تر از منه 😂 . همون روانپزشکی که میرم پیشش رو میگم . چند دفعه گفته بود که یا معافیت نگیر و سربازی رو ادامه بده یا تا آخرش برو و کارت قرمز بگیر . این یارو خوراک معامله کردنه . ضریب اشتباهش پایینه و بهترین کارو می‌کنه با توجه به شرایط . خلاصه الان بیشتر از اینکه فکر و ذکرم کنکور باشه ، به پلیس پیشگیری و اون سرهنگِ مادر خراب فکر میکنم که کارامو انجام بدم . به مامانم گفتم که فردا بعد از امتحان میرم کارای معافیت سربازی رو ادامه بدم .

رفتم دوتا بستنی عروسکی گرفتم خوردم . مامانم گفت بخور شیکمت جلو تر بیاد ! بهش گفتم متاسفانه حوصلم سر رفته ، چاره ای نیس 😑 .

امتحانات نهایی رو باید طوری بدم که نمره هام از پونزده کمتر نشه . اینطوری ضرری که به سال بعدم زده میشه ضرر کوچیکی خواهد بود چون نهایی ها تاثیر مثبت و منفیشون ذاتاً زیاد نیست نسبت به کنکور که اصلِ کاریه . کنکوره که همه بشدت خراب میکنن و میشه فاصله هارو از زمین تا آسمون تغییر داد .

اگه خدا بی رحمی نمی‌کرد خود.ک فکر بدی نبود . ولی خدا درمورد این موضوع اصلاً اعصاب نداره 😄 .

Mr.M
About Me
Dim Star
سلام ،
اینجا جاییه که درمورد زندگیِ خصوصیم می‌نویسم و درمورد روزای آرامش بخش و یا تاریکم با خودم و شما حرف میزنم .
Archive
News
Links
Authors
Other

قالب طراحی شده توسط:

پینک تم