امروز یکم مزخرف شروع شد ولی با حس نسبتاً خوبی به پایان رسید . صبح خیلی کسل بودم و همش خوابم میومد . قبل از خواب آلودگی ، سرحال بودم ولی چون بعدش به زور خوابیدم ، بدنم دوباره میخواست چرخهٔ خواب رو شروع کنه .
بگذریم ...
ظهر مهمونا اومدن . با اینکه امروز فردای تولدمه ، ولی همشون فکر کرده بودن باید کادو بیارن . سه تا خانواده بودن که سه تا تیشرت آوردن ، در حالیکه وظیفشون نبود این کار . نزدیکای عصر بود که عموم رفت دوتا کیک خرید 🥲 . و دوتا شمع که 2 و 4 بودن . مامانم خیلی جا خورد چون فک نمیکرد فدای تولدم برام بخوان چیزی بگیرن ! به هر حال قرار شد زورکی پول کیک رو بدن به عموم . کار عمومم خیلی جالب نبود بنظرم .
امروز آدما باهام خوب بودن . البته منم به زور لبخند میزدم حین حرف زدن که نگن روز تولدش چقد جدیه و اخموعه :/ .
دختر عمم به بهونه شب بیداری ، نیومد . ولی واقن نبودنش انرژیِ مثبتی بود برای من . خداروشکر نبود .
🌹🌹🌹🌹🌹
شب فیلم « تروا » رو گذاشته بود . خیلی قشنگ بود ولی دارک تموم شد . حالم از یونان باستان بهم میخوره . خشایار شاه برای یونان کافی بود 😂 . زمان خشایار شاه ایران در پهناور ترین حالت ممکن خودش بود . البته این فیلم موضوعش چیز دیگه ای بود . حول دوتا جنگجوی بزرگ و یه دختر بود . اصطلاح « پاشنه آشیل » رو از رخدادی که ازش فیلم درست کردن گرفتن . آشیل و هکتور اون دو جنگجوی بزرگ بودن . آخرش خوشحال بودم که شاهزاده و نامزدش فرار کردن و یکم تسلی بخشی هم در انتهاش دیده میشد❤️🔥😊 . این فیلم جنگیدن تا آخرین لحظه رو بهمون یاد میده و وفادار موندن به هدفمون ، حتی وقتی میدونیم قراره بمیریم .
🌹🌹🌹🌹🌹
خب .... جا داره بهتون بگم که امروز چیزی نخوندم و این مایه تأسف جسم و روح منه . از جسم و روحم عذر میخوام بابت امروز 💔 .
هنوز محو حدیثی از پیامبرم که ازش پرسیدن خدا کجاست ؟ و ایشون فرمودن : نزد قلب های شکسته . بذار برم از اینترنت پیداش کنم ...