چهارشنبه هفدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ 1:0

صبح باید دوتا جا برم که این احتمال وجود داره فقد یکیشونو برم . ولی تلاشمو میکنم جفتشونو برم . اول میرم پلیس پیشگیری . بعدش میرم کلانتری . صبح زودم سعی میکنم بلند شم یکم بخونم . یه بار دیگه امتحان میکنم که ببینم آیا صبح میشه درس خوند ؟!

🌹🌹🌹🌹🌹

امشب توی برنامه هزار و یک ، یه دختری از تیم ملی فوتسالمون وسط برنامه یه چیزی گفت که قلبم گرفت . گفت من بچه طلاقم و امید به زندگیم بخاطر خوشحال کردن مادرمه . چون از بچگیم تا ورودم به تیم ملی منو با سختی هایی که خودش تحمل می‌کرد بزرگ کرد . بعدش گریش گرفت وسط برنامه ، و دوستاش و هم تیمی هاش بغلش کردن 💔 . دخترای قوی رو خیلی دوس دارم . علی الخصوص اینکه با معرفت باشن و گذشته رو فراموش نکنن . کسایی که توی سختی پیشمون میمونن خیلی با ارزشن 🥲 . ای کاش تا قبل مردنم تجربه دوستی با یه همچین دختری رو داشته باشم ....

Mr.M
About Me
Dim Star
سلام ،
اینجا جاییه که درمورد زندگیِ خصوصیم می‌نویسم و درمورد روزای آرامش بخش و یا تاریکم با خودم و شما حرف میزنم .
Archive
News
Links
Authors
Other

قالب طراحی شده توسط:

پینک تم