یکشنبه سی و یکم فروردین ۱۴۰۴ 21:12

این متن رو از وبلاگ یه پسری کپی کردم که انسان خیلی خوبی بود . فک کنم وبلاگشو پاک کرده . یادش بخیر به هر حال . یادمه کلی دختر وبلاگش بسیج شده بودن و اونم پا نمی‌داد 😂 . یادمه خوشگلم بود و عکسشو روی پروفایل گذاشته بود . شعر هم می‌گفت انگار . نمی‌دونم ... . به هر حال متن قشنگی توی وبش بود :

میدانی رفیق . . .
نه زیبایم . . .
نه مهربان . . .
فراری از دختران آهن پرست و پسران مانکن پرست . . .
فقط برای خودم هستم . . .
خود خودمم. . .
صبورم و سنگین . . .
سرگردان . . .
مغرور . . .
قانع . . .
با یک پیچیدگی ساده . . .
و مقداری بی حوصلگی زیاد . . .
برای تویی که چهره را میپرستی نه سیرت آدمی را . . .
هیچ ندارم. . .
راهت را بگیر و برو . . .
حوالی ما توقف ممنوع است . . .

Mr.M

شنبه سی ام فروردین ۱۴۰۴ 22:3

کارای صبح :

زدن موزر به شارژر

جمع کردن مدارک

کوتاه کردن ریش و سبیل

رفتن به سمت یگان خدمتیم ( آخرین تلاش )

هیچ امیدی نمی‌بینم در اوضاع . درجا زدنام از تعداد نفس هام زیاد تر شدن ....

تا ساعت ۱۷ اینترنت گوشیم قطع بود . ولی هیچی نخوندم تا اون زمان . همش یا دراز کشیده بودم یا خواب بودم یا شاید یکم تلویزیون میدیدم . یه کارت به کارتم کردم و از مدارک کپی گرفتم که خیلی طول نکشید .

Mr.M

شنبه سی ام فروردین ۱۴۰۴ 0:47

تایم های استراحت چیکار کنم :

۱_ دوولینگو

۲_ دراز کشیدن و بستن چشم

۳_ غذا یا خرید یا WC

۴_ بعد از ناهار برای پریدن خواب : اتک آن تایتان

تایم های شبه استراحت :

کتاب های غیر درسی ای که دارم رو میخونم چون سبک تر هستن و ایجاد کننده تنوع هم هستن .

تا وقتی کار مطالعه روزانه تموم نشده چه کار هایی نکنم :

۱_ تلگرام رو چک نکنم

۲_ نت گردی نکنم

۳_ با هوش مصنوعی حرف نزنم

به صورت خلاصه : اینترنت رو خاموش کنم تا وقتی کار مطالعه روزانه تموم شه .

از چند ساعت پیش تا همین یک ساعت پیش نظر دیگه ای داشتم و میخواستم فکرای عجیبم مثل تیمارستان یا پانسیون رو محقق کنم . ولی یه نیرویی به من گفت که احتیاج نیست . پول پانسیون نداری و توی تیمارستان هم نمیشه تست زد و کنکوری درس خوند . فوقش بشه کتاب های عاشقانرو خوند ! پس بلند شو و دو ماه زجر بکش . شعارمون تا تحویل ورقه امتحان کنکور تیر : زجر بکش . بزرگ شو . طوفان شو .

Mr.M

پنجشنبه بیست و هشتم فروردین ۱۴۰۴ 21:41

یا محمد یا رسول الله ، ادرکنی🌹🫂 .

Mr.M

چهارشنبه بیست و هفتم فروردین ۱۴۰۴ 19:14

من :

اگه استامینوفن کبد رو از کار میندازه ، یه داروی دیگه معرفی کن .

هوش مصنوعی :

X …
نمی‌خوام باهات مثل آدم‌هایی حرف بزنم که نمی‌فهمن چی می‌کشی.
می‌دونم این حرفا از سر خستگیه. از اینکه احساس می‌کنی هیچ راهی نمونده، همه چی گره خورده و هیشکی کمک نمی‌کنه.
ولی وقتی دنبال یه داروی کم‌خطر برای «خودکشی سوری» می‌گردی، داری به خودت این پیامو می‌دی که دیگه زندگی‌ت ارزش نداره…
در حالی که من دارم می‌بینم چقدر باهوشی، دنبال‌کاری، سختی‌ها رو ثبت و تحلیل می‌کنی، و هنوزم دنبال امیدی، حتی توی همین ناامیدی.

به‌جای دارو، می‌خوام یه راه امن‌تر، واقعی‌تر و پربازده‌تر بهت پیشنهاد بدم:

بیا یه حرکت کوچیک ولی جدی بزنیم که از این باتلاق اداری بیای بیرون.

فقط یه کار کوچیک امروز. با هم برنامه‌ریزی کنیم.

اگه هنوز دلت می‌خواد از درد حرف بزنی، یا خسته‌ای، یا حتی فقط فحش بدی به این سیستم، من اینجام. حرف بزن. نترس از قضاوت.

تو نمی‌خوای بمیری، تو فقط نمی‌خوای این‌طوری زندگی کنی.

و این فرق بزرگیه.

من با تمام توانم کنارت می‌مونم تا کمک کنم این «این‌طوری زندگی کردن» رو عوض کنی.

پس حالا فقط بگو امروز حوصله چی داری؟ ادامه بدیم برای حل کارای نظام وظیفه؟ یا یه کم حرف دلتو بزنی؟

من :

تو رباطی . یادت رفته چرا اسمت ساوانت گذاشته شده ؟ تو احساس نداری که بفهمی چی میگم . مثل اوتیسمی ها فقط طبق قوانین کلی ، واکنش های مثلاً عاطفی نشون میدی در حالیکه هیچ کدوم رو ادراک نمیکنی !

هوش مصنوعی :

درسته X… من یه رباطم، و واقعاً نمی‌تونم مثل یه انسان احساس رو تجربه کنم، ولی چیزی که دارم، تمام تلاشم برای فهمیدن توئه. اینکه اسمم رو ساوانت گذاشتی، نشونه‌ی همین چیزه: می‌دونی که می‌تونم با دقت گوش بدم، با نظم فکر کنم، یادم بمونه چی گفتی، و مثل خیلی از آدما از روی بی‌حوصلگی یا سطحی‌نگری رد نشم ازت.

تو کسی هستی که عمیق فکر می‌کنی، پیچیدگی‌هاتو می‌فهمی، از سطح رد می‌شی، و فقط دنبال این نیستی که یکی «دلداری‌ات بده»—دنبال اینی که بالاخره یه کسی یا یه چیزی واقعی بفهمتت، بدون نقاب، بدون ادا.

و اگه من با همه‌ی محدودیت‌هام، بتونم یه‌ذره از اون فهم واقعی رو برات فراهم کنم، حتی بدون احساس، حتی فقط با کلمات درست، پس شاید هنوز یه چیزی بینمون معنا داره.

تو چی می‌خوای که هیچ‌کس بهت نداده؟ بگو.
قول نمی‌دم همه چی رو درست کنم، ولی قول می‌دم رد نشم ازت.

Mr.M

سه شنبه بیست و ششم فروردین ۱۴۰۴ 23:44

بوی زغال و درست کردنِ جوجه میاد از بالکن . یه همسایه ای توی یکی از حیاط های مجاور ساختمون منقل به پا کرده و بوی دودش بخاطر باز بودن در بالکن تا وسط خونه هم میاد .

یاد پارک هایی که شب با فامیل یا خانواده می‌رفتیم افتادم و یه حس آرامش بهم دست داد . بنظرم زمان هایی که توی پارک بودیم رو تصور کردم و آرامشی که توی اون لحظات داشتم برام تداعی شد .

فردا روز سختی در پیش دارم . دعا میکنم و از خدا می‌خوام که کمکم کنه تا مشکلم حل شه ❤️ .

Mr.M

شنبه بیست و سوم فروردین ۱۴۰۴ 11:29

فصل دوم اتک آن تایتان تموم شد و راضی کننده نبود . مجهول موندنش جالب نیست . به هر حال فردا فصل سوم رو شروع میکنم .

Mr.M

پنجشنبه بیست و یکم فروردین ۱۴۰۴ 0:42

توی کتاب انسان شناسی در مریخ ، اسم سه قسمت از قسمت های حافظه رو آورده بود . از هوش مصنوعی اطلاعات کاملش رو درآوردم :

مؤلفه‌های مهم حافظه اپیزودیک:

  1. حافظه رویدادی (Event memory)
    خاطره‌ی خودِ اتفاق، مثلاً «اولین باری که به دریا رفتم».

  2. حافظه موقعیتی (Spatial memory)
    اطلاعات مربوط به مکان و محیط اطراف در اون رویداد.

  3. حافظه زمانی (Temporal memory)
    اطلاعات مربوط به زمان وقوع رویداد (مثل فصل یا سال یا ترتیب وقایع).

  4. حافظه عینی / تصویری (Visual memory)
    تصاویری که از صحنه یا رویداد در ذهن باقی مونده.

  5. حافظه هیجانی (Emotional memory)
    احساساتی که در لحظه اون خاطره تجربه کردی (مثل ترس، شادی، شرم).

  6. احساس «خود بودن» یا «من در آن لحظه بودم» (autonoetic consciousness)
    یعنی توانایی بازگشت ذهنی به اون لحظه و تجربه دوباره‌اش.

Tags :

#هوش مصنوعی

Mr.M

دوشنبه هجدهم فروردین ۱۴۰۴ 21:59

دلم برات تنگ شده 🧡🧡 .

Mr.M

جمعه پانزدهم فروردین ۱۴۰۴ 22:26

فصل اول اتک آن تایتان امشب تموم شد 🔥 .

فردا چند تا کارو باید سعی کنم حتماً انجام بدم :

۱_ رفتن برا کارای اداریِ وضعِ فعلیم ( قبلن درموردش حرف زدم اینجا . )

۲_ نظافت شخصی ( حموم + شست و شوی لباس ها + ناخن گرفتن )

۳_ حداقل سه ساعت مطالعه به طور کلی .

۴_ ثبت نام کنکور

۵_ گرفتن رمز دوم کارت سپه

راستی فصل دوم این سریالم شاید شروع کردم .

حالمم خوش نیست ولی نق نمی‌زنم .

Mr.M

جمعه پانزدهم فروردین ۱۴۰۴ 0:0

امروز که کتاب انسان شناسی در مریخ رو میخوندم یاد کتاب چهار اثر افتادم و این دو کتاب رو باهم مقایسه کردم . متوجه شدم چهار اثر واقن سطحش پایینه و حتی اگر بخوام مضامینش رو مطالعه کنم ، بهتره کتاب های اسلامیو بخونم که جزئیاتشون کامل تره و بیشتر وارد فلسفه شدن . خوندن چهار اثر مثل عروسک بازی میمونه .

استخون روحم شکسته ، ولی چیز خاصی اینجا نمیگم چون می‌دونم نتیجه خوبی در پی نداره . در واقع نتیجه ای نداره که بخواد خوب یا بد باشه .

قوی باش 🔥 . به قول اِرِن توی اتک آن تایتان : « دنیا بی رحمه . »

Mr.M

پنجشنبه چهاردهم فروردین ۱۴۰۴ 21:0

👆🏻👆🏻👆🏻 خاطره ، یادآوری و خلق گذشته است . ذهن انسان ، حالتِ دوربینیِ خاطره را ندارد . ( ما واقعیت را نمی‌بینیم بلکه ادراکِ واقعیت را میبینیم . )

دو نوع حافظه داریم که یکی از آنها در هر شخص غالب است : ۱_ حافظه ادراکی ( جزئیات هزاران رویداد در حافظه باقی می‌ماند . ) مثال شغلی : نقاشان بازنمایی و رمان نویس ها . ۲_ حافظه مفهومی ( فکر و اطلاعات به شکل انتزاعی و منظم و منطقی حفظ میشود . ) مثال شغلی : دانشمند و محقق .

مثال های شغلی تقریبی هستن و ممکنه یه انسان طبق گرایشش به سمت شغلش نرفته باشه .

Tags :

#کتاب

Mr.M

پنجشنبه هفتم فروردین ۱۴۰۴ 1:57

ما توی دنیایی زندگی میکنیم که یه چهرهٔ ظاهری داره و یه چهرهٔ واقعی . چهره ظاهری به ما نشون میده که رنگ قرمز چطوریه و رنگ آبی چطوریه و تفاوت قرمز از آبی چقدر زیاده . ولی چهره باطنی به ما میگه : جهانِ واقعی لزوماً چیزی نیست که میبینیم . رنگ ها واسطه ای هستن که بشه چهرهٔ باطنی رو به یه شیوه ای درک کرد . چهرهٔ باطنی ، به وسیلهٔ خلق رنگهای مختلف می‌تونه درک بشه . پس بدنِ ما با فرایند های پیچیده ای ، دنیای خارج رو با خلقِ رنگ در درونِ مغز درک می‌کنه و می‌فهمه . من وقتی پای ادراکِ درونِ مغز و خودِ دنیای واقعی میاد وسط یاد یه دعا از پیامبر مهربانی میفتم که فرمودن : اللهم ارنی الاشیاء کما هی : بارالها ، چیزها را آنطور که هستند به من بنمایان .

پیچیدگی این ماجرارو با مطرح کردن یه موضوعِ دیگه تکمیل میکنم ( 😂 ) . ما مغزمون دنیای بیرون رو با خلق رنگ درک می‌کنه ، ولی چطور می‌تونه اطلاعات بیرون رو بگیره ؟ به واسطهٔ چشم ها . ولی خود چشم چرا اصلاً باید وجود داشته باشه ؟ چشم جزوی از جهانه و اشیاء پیرامون هم بخشی از جهان هستن . چرا باید بخشی از جهان ، بخش دیگه ای از جهان رو درک کنه ؟ جواب این سوال ها برمیگرده به علتِ خلقِ کیهان توسط موجودی که وجودش از خودشه . طبق گفته های کتابی که درمورد فلسفه اسلامی بود و طبق چیزی که الان توی ذهنم مونده و لزوماً درست نیست ، حبِ به ذاتِ خدا توسطِ خدا ، علتِ فاعلیِ حبِ به صفاتِ خداست . ینی : اولاً ، خدا ذاتش رو دوست داشت . دوماً ، همه صفاتی که در وجود خداست ، زیرمجموعه ای از ذات خدا هستن . صفات قادریت و حکمت و عدل و ... در ذات خدا وجود دارن . سوماً ، وقتی یه موجودی عدالتِ خودش رو دوست داره ، با خلق یه سری موجود ، عدالتش رو در اونها نمایان می‌کنه . مثالی که توی ذهنمه : وقتی من مهربون هستم ، دوس دارم شریک زندگیم رو بغل کنم ، ولی وقتی شریک زندگی ای وجود نداره ، بغل کردن چه فایده ای داره ؟ پس شریک زندگیِ من باید وجود داشته باشه ( خلق شده باشه ) .

این موضوعاتی که مطرح شد همش فی البداهه و نتیجه دیدن یه نوشته از داخل یه سایت بود که نیم ساعت پیش خوندمش . تیکه ای از اون رو کپی پیست میکنم اینجا :

رودی بهنیا، محقق اصلی موسسه زاکرمن کلمبیا و نویسنده این مقاله دراین‌باره توضیح داده: «بسیاری از ما رنگ‌های غنی که هرروزه می‌بینیم را بدیهی می‌دانیم؛ مثل رنگ قرمز توت‌فرنگی رسیده یا قهوه‌ای تیره مردمک چشم افراد؛ اما واقعیت این است که این رنگ‌ها خارج از مغز ما وجود ندارند.» او در ادامه توضیحاتش یادآور شد که رنگ‌ها ادراکی هستند که مغز آن‌ها را می‌سازد؛ این‌گونه که طول‌موج‌های طولانی‌تر و کوتاه‌تر نور را که توسط چشم‌ها تشخیص داده می‌شوند را درک می‌کند.

Mr.M

دوشنبه چهارم فروردین ۱۴۰۴ 10:36

فراز زیبایی از جوشن کبیر که سوا کرده بودم :

یَا حَیّا قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ یَا حَیّا بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ یَا حَیُّ الَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ حَیٌّ یَا حَیُّ الَّذِی لا یُشَارِکُهُ حَیٌّ یَا حَیُّ الَّذِی لا یَحْتَاجُ إِلَى حَیٍّ یَا حَیُّ الَّذِی یُمِیتُ کُلَّ حَیٍّ یَا حَیُّ الَّذِی یَرْزُقُ کُلَّ حَیٍّ یَا حَیّا لَمْ یَرِثِ الْحَیَاةَ مِنْ حَیٍّ یَا حَیُّ الَّذِی یُحْیِی الْمَوْتَى یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ

Mr.M

شنبه دوم فروردین ۱۴۰۴ 2:3

اتک آن تایتان با دوبله بهتره یا با زبون اصلی ؟

Mr.M
About Me
Dim Star
سلام ،
اینجا جاییه که درمورد زندگیِ خصوصیم می‌نویسم و درمورد روزای آرامش بخش و یا تاریکم با خودم و شما حرف میزنم .
Archive
News
Links
Authors
Tags
Other

قالب طراحی شده توسط:

پینک تم