روزی که گذشت ، یک ساعت و پنج دقیقه ریاضی و یک ساعت انسان شناسی در مریخ رو خوندم . صبحم رفتیم اون پارکی که دیشب درموردش گفتم . متاسفانه دوچرخه ایه نبود که اجاره بده . خودمون رفتیم گشتیم و پیاده روی کردیم . یه چیز دریاچه طور هم داشت که توش اردک و غاز و پرنده های شبیه اینا بودن . وقتی برگشتیم دیدیم دوچرخه ایه باز کرده ولی خب خسته شده بودم . بقیه هم رغبتی نشون ندادن و برگشتیم .
وقتی برگشتیم ، خواب نسبتاً زیادی داشتم در مجموع تا عصر . نزدیکای شب بود که رفتم قسمت ششم از فصل دوم اسکویید گیم رو دیدم . خیلی جالب و قشنگ بود . خوشحالم که فلن اکثر شخصیت های دوست داشتنی هستن توی مسابقه 😁 .
بهمن + اسفند + فروردین رو پیش رو داریم . من سعی میکنم بعد از تموم کردنِ انسان شناسی در مریخ ، هیچ کتاب علمی ای نخونم . فوقش برم رمان های کوتاه بخونم برای استراحت ذهن . ساعت مطالعم پایینه و این نگران کنندست و زنگ خطر رو به صدا درآورده . خبر خوب اینه که دوباره به دو ساعت عادت کردم و خبر بد اینه که هنوز توی دو ساعت یا شاید بعضی وقتا سه ساعت گیر کردم .
توی بهمن ، بیشتر سعی میکنم که به سه ساعت عادت کنم و سه ساعت ، تثبیت بشه . کلِ یک ماه ، برای تثبیت عادتی که هیچ وقت تثبیت نشد قراره بجنگم و این موضوع ممکنه برای خیلیا خنده دار باشه ! به هر حال اگر عقب بکشم ، جایی برای رفتن ندارم و باید دوباره بیام جلو ! مگه چند تا انتخابِ خوب جلوی منه ؟!
به عنوان تشویقی برای مطالعه کتاب های درسی ، و برای عقب نموندن از مهم ترین درس رشته تجربی ، زیست رو از صبحِ شنبه شروع خواهم کرد . از درس اولِ دهم به سمت رفتار شناسیِ دوازدهم حرکت میکنم . سعی میکنم کتاب درسی رو بخونم و جزوه های کتاب کار رو تا جایی که امکان داره نخونم ، مگر قسمت های خاص . تست هم که حتماً باید زده بشه به موازات خوندن کتاب درسی . نباید تنبلی کنم و تست زدن رو بندازم عقب . عادت اهمال کاری رو باید منهدم کنم ! وگرنه خودم منهدم میشم :) .
هفته بعد رو به شکل ساعتی جلوی روم بذارم :
ریاضی ( ۷ ساعت ) / زیست ( ۳ ساعت ) / انسان شناسی در مریخ ( ۳ ساعت ) / دی اس ام ( ۳ ساعت )
جو گیر نشدم و منطقی ساعت بندی کردم . ریاضی رو هر روز باید خوند وگرنه نمیشه خوب یادش گرفت . زیست هم فلن با دوزِ پایین شروع میکنم تا کتابِ انسان شناسی در مریخ تموم بشه 😂 . ( فک کنم یک ماه دیگه کتابش تموم بشه . بستگی به گشادی من داره . به هر حال قرار نیست فقد این کتاب تموم بشه تا جا باز بشه برای بقیه کتاب ها . بلکه ساعت مطالعه هم کم کم زیاد خواهد شد .
هفته ای که قراره شروع بشه ، باید متمرکز بر عملی کردن قول هام و انجام وظایف کوچیک به شکل دقیق باشه .
درضمن ، از معافیت موقت یا دائمیِ سربازی هم نباید بترسم . مطمئنم مشکلش حل میشه . طوری که نیست که ذاتاً حل نشه . پس خدا درستش میکنه . پس نباید بترسم ازش . و حتی اگر ترسیدم ، نباید کم بیارم . روی کمیتِ عملم نباید تاثیر بذاره و اهمیتی به میزان خراب شدنِ کیفیت نباید بدم .
جمعه صبح ، ینی همین روزی که شروع شده ، یک ساعتی رو باید به یه کتاب غیر درسی اختصاص بدم . چون قراره بریم سر مزار یکی از اشخاص مهمی که توی کوچمون زندگی میکرده و فوت شده . دیشب فوت شد بنده خدا . مشکل قلبی داشت و علت مرگ هم ظاهراً همین بود . فامیلیش «قزوینی» بود .
هوی بچه جان ! نذار بقیه با حرفاشون تورو از زندگی زده کنن ! نذار انرژی های منفیشون بدنت رو کنترل کنه ! اونا فقد یه مشت انسان ناآگاه هستن که دست خودشون نیست رفتار و کردارشون . درسته که نباید باهاشون خوش و بش کنی ، ولی نباید درگیر شی . نه درگیری درونی و نه درگیری بیرونی . حواستو بیشتر جمع کن که توی تله نیفتی !
یا الله ، ای سر منشأ عظمت و حکمت و مهربانی ،
یا محمد / یا علی ، ای واسطه های بزرگ خدا ،
کمکم کنید که کمکتون برای تمام اهدافم کافیه .