هفته ای که گذشت ، 10:40 خونده شد . هفته قبلش هم 15:40 . این ینی پنج ساعت افت . به هر حال هفته ای که شروع شده سعی میکنم اشتباهاتم رو جبران کنم . برنامم ۱۶ ساعته در هفته . ببینیم چی میشه .
روزی که گذشت ، قسمت هفتم از فصل سوم سریال from رو دیدم . اعصاب خرد کن تموم شد . حالم از قتل های غیر عمد داخل فیلم بهم میخوره !
دارم سعی میکنم دوباره مث دوران دبیرستان ، شخصیت مستقل از دوست پیدا کنم . ینی دردِ تنهایی رو به عنوان هدیه ای پذیرم . تنهایی درد نیست . میشه توی تنهایی ، دنیای درونیمون رو از نو طراحی کنیم و به یاد کسایی که در تنهایی به اکتشاف رسیدن ، از یادگیری لذت ببریم . کلیشه ای هستن این جمله ها ، ولی هر کلیشه ای احمقانه نیست .
امیدوارم در نهایت بتونم دانشگاه خوب و درآمد خوب و دختر خوب و شغل خوبی رو تجربه کنم . و در همین حین ، از سلامت روان و جسمم حس خوشبختی کنم . یه حسی بهم میگه خدا برات همه اینارو کنار گذاشته . کسی که رفیق باز یا دختر باز یا سیگاری و موادی نیست و خودشو با الکل و مشروب خفه نمیکنه ، همون کسیه که لیاقت بهترین هارو داره . خدا همه چیو برای آخرت جمع نمیکنه . مطمئناً حس خوشبختی باید در همین دنیا توسط فرد تجربه بشه .
🌹🌹🌹🌹🌹
خدایا ! کمکم کن که حس خوشبختی رو تجربه کنم . اینطوری میتونم خیلی راحت تر به کار های مفید عادت کنم . درضمن ، لطفن به دوستمم کمک کن که پزشکی دولتی بیاره ، اونم توی شهرمون ؛ البته نه برای خودم . حتی اگر تقدیرت در ندیدنشه ، لطفن باز هم بهش کمک کن که اینجا بیاره و انسان موفق و خوشبختی بشه . 🧡