یک ساعت و بیست دقیقه دی اس ام . همین .
روز مزخرف و چرت و پرتی بود .
روانپزشک هم رفتیم و دوباره یه دارویی رو اضافه کرد که قبلن هم میخوردم و کلومیپرامین رو هم دوزشو زیاد تر کرد .
فلووکسامین سه تا 100
کلومیپرامین یدونه 50
پرفنازین یدونه 4
بوپروپیون یدونه 150
پروپرانولول دوتا 20
والپرووات سدیم یدونه 500
شاید بیمارستان روانی برم چند وقتی رو . همراه والد مذکر ، پیش روانپزشک درموردش حرف زدیم . نمیدونم والد مذکر نظرش چی بود چون روانپزشک گفت من دو دقیقه برم بیرون و در واقع کارش با من تموم شد . به هر حال روانپزشک گفت که میتونم بیمارستان فلان جا برم که هم دولتیه و خدماتش نسبتاً رایگانه . شاید برم . نمیخوام این این دوتارو با چشم ببینم . هیچ کدومشون رو نمیتونم ببخشم . خدا ازشون نگذره .
روزی که گذشت ، فیلم ندیدم . قرآن هم نخوندم . مسواک هم نزدم . حسابی سنگ تموم گذاشتم 🙂 .