سلام دوستای بلاگفاییِ من . عیدتون مبارک باشه . 🌻🪻💮🪷🌷🌹 هرچند که یک ساعتی مونده تا عید . ولی خب امروز ، روزِ اول فروردینه ☺️🌹 .
سالی که گذشت خیلی عذاب کشیدم ؛ درست مثل همهٔ شماها . سالِ خاصی بود برای من . سالی بود که ترم چهارم رو مشروط شدم . سالی بود که بخاطر مشروطی در چهار ترم متوالی ، از دانشگاه اخراجم کردن . سالی بود که تصمیم گرفتم با دلی که معلوم نیست طاقتش رو میاره یا نه ، توی این وضعِ روحی_روانی بدی که دارم ، برم سربازی و بعدش برای کنکور بخونم و زندگی جدیدی رو آغاز کنم .
پارسال ، یعنی سال ۱۴۰۲ ، دوستای دانشگاهم ، خانوادم ، فامیل هام و خیلی از دوستای مجازی ای که داشتم ، منو به شکل های مختلف و جدیدی طرد کردن . خیلیا منو آنفالو کردن ، خیلیا دیگه کامنت نمیذاشتن و حوصلمو نداشتن ، خیلیا دیگه پیامی بهم نمیدادن و انگار دیگه هیچ دوستی ای توی دلشون نبود که ابرازش کنن . خانوادمم که چندین بار قید منو زدن و کاملاً راضی بودن که بمیرم ، و مامانم میگفت چهل روز گریه میکنیم ، بعدش عادت میکنیم و از دستت راحت میشیم .
بله . کسی قلباً دوسم نداشت و این باعث میشد که منم کم کم دوسشون نداشته باشم و این چرخهٔ معیوب ، تشدید بشه . اگه یک نفر توی واقعیت بود که منو دوست داشت و پام وایمیستاد ، میتونست متوجه بشه که یه نفر داره براش میمیره ، و زندگی خودش و اونو رو انقدر متحول میکنه که انگار خودِ واقعیش نیست 🙂 . کسی منو قبول نداشت و کسی منو قبول نکرد . من آدمارو دوست داشتم و باهاشون دشمنی نکردم ؛ فقد ارتباطم رو باهاشون کم و کمتر کردم که دلم بخاطرشون نگیره و نشکنه .
مجموعاً ، برای چهارمین بار بخاطر افسردگی و وسواس و ... مشروط شدم ، و از دانشگاه اخراجم کردن ، و هر دوستی که داشتم و نداشتم ، دیگه سعی میکرد باهام رو به رو نشه چون دیگه دلیلی نمیدیدن با کسی که اخراج شده حرف بزنن و مثل اولین روز ها باشن . لازم نبودم براشون ، پس سرمایه گذاری نکردن و الکی باهام حرف نزدن . خانوادم ، مرهمم نبودن و افسرده ترم کردن ، تا جایی که میخواستم بیمارستان روانی بستری بشم و یه شب اقدام هم کردم ، ولی تخت خالی نداشتن و بعدش هم پیگیری نکردم با اساتیدِ بیمارستان ، که ویزیت کنن و اگر شرایطش بود منو بستری کنن اگر تختی خالی شد .
اتفاقات خوب هم کم و بیش رخ دادن . مثلن کتاب مغزی که خود را تغییر میدهد ، امروز تموم خواهد شد و چیزای خوبی ازش یاد گرفتم . یا اینکه قرآن خوندن رو شروع کردم و معنی آیه ها به همراه عربیشون رو میخونم هر روز ، یا یک روز در میون . خیلی دوست دارم که ارتباطم با انسان هارو دوباره شکل بدم و امتحان کنم که شاید واقن کسی صدای منو شنید و باهام موند ☺️ .
من شروع نکردم که به پایان ندم . شروع نکردم که وسط راه ، خودم خودمو نابود کنم . من دوست دارم که ادامه بدم ، و تلاش هم میکنم که نمیرم . اگر عمری بود و اگر خدا مشکلی از مشکلاتم رو حل کرد ، من خوشحال میشم که بیش از پیش خودمو نجات بدم . و اگر به هر دلیل ، خدا منو بیشتر عذاب کرد ، من دلخوری ای ازش ندارم چون دلم نمیاد خدارو مؤاخذه کنم . به هر حال سیستمش با ما فرق داره ، و نا سلامتی خدای ماست :) . به قول حضرت علی ( احتمالاً به نقل از پیامبر ) : خدایا ! اگر مرا وارد آتش کنی ، به اهلِ آتش خواهم گفت که تو را دوست دارم . 🫂
خدایا ، شاید نذاری صدام به گوشت برسه و عواملِ عدم اجابتِ دعارو برام روخوانی کنی 😁 ، ولی من میگم که شاید کسی اون بالای آسمون ها و دنیاها ، صدای من رو شنید و کمکم کرد . ناامیدِ مطلق نمیشم از خدای جمیعِ مخلوقات . من اینارو از خدا میخوام :
برای این دنیا :
رتبه برتر کنکور تجربی و ورود به رشته پزشکی دولتی تهران ( با رتبه ای که توی ذهنم هست )
قبولی روانپزشکی دولتی دانشگاه علوم پزشکی تهران
قبولی و خوندن نوروسایکایتری و فارغ التحصیلی توی این رشته ، از دانشگاه علوم پزشکی تهران
محقق شدن توی زمینه ۱_ بیماری های روانی ای مثل OCD و ۲_ بعضی بیماری های لاعلاج که درمانی ندارن و مریض ها کسی رو ندارن و دست تنها موندن 🙂
فوق پولدار شدن و کمک مالی به دانش آموزان مستعد پیشرفت درسی و یتیم ها و پرورشگاهی ها و همهٔ آدمای مهربونی که نیاز به کمک مالی داشتن
دوست و همسری مهربون که واقن دوستم داشته باشه و درون و بیرونش زیبا باشه
دیدن پیامبر اکرم در خواب و در بیداری و دوست شدن با بزرگ ترین انسان ها
خوشبختی روانی و جسمی در جوانی و پیری
توی دنیای پس از مرگ :
هم نشینی با پیامبر اکرم در بهترین جای بهشت
🌹🌹🌹
خدایا ! حول حالنا الی احسن الحال 🫂😘.