سه شنبه ششم خرداد ۱۴۰۴ 20:35

شنبه 3 خرداد : قسمت ۷ و ۸ فصل آخر attack on titan

یکشنبه 4 خرداد : قسمت 9

دوشنبه 5 خرداد : قسمت 10

سه شنبه 6 خرداد : قسمت 11 و 12

از قسمت یازدهم تازه قصه داره شکل میگیره و اصل ماجرا شروع میشه . حالم از شخصیت « گبی » به هم میخوره . کودن اشتباه آدمای مرده رو ربط میده به همهٔ آدمایی که صد سال بعدش زندگی می‌کردن .

Mr.M

سه شنبه ششم خرداد ۱۴۰۴ 10:0

زبان بنظرم سخت گرفته شد . ولی فقد نیم نمره رو ننوشتم و پیشبینی میکنم که حداقل ۱۷ بشم . خیلی طولانی بود .

یه سوالی درمورد پروتئین داده بود و گفته بود با دانش زبانتون جمله رو کامل کنید . اول کلمه a بود و مجموعاً ۶ حرفی بود . نتونستم پیدا کنمش ولی از یه نفر پرسیدم و گفت شاید abroad به معنی گسترش ( و احتمالاً تجزیه ) باشه .

دیروز نتونستم چیزی بخونم و مجموعاً یک ساعت برای این درس مزخرف خونده بودم و تقریباً همه امتحان از علم کلاس زبانِ قدیمم بود .

الان در راه رفتن به خونه هستم .

Mr.M

دوشنبه پنجم خرداد ۱۴۰۴ 19:0

امروزم دوباره پاشدم رفتم دوتا بستنی عروسکی گرفتم خوردم 😋 . لعنتی یه جوریه که معتادش میشی ... البته اون بستنی قیفیای شکلاتی که روشون دونه های قهوه ای رنگ شکلات ریخته شده ام عالین .

🌹🌹🌹🌹

قسمت دهم اتک آن تایتانم دیدم چند دقیقه پیش .

🌹🌹🌹🌹

امروز خیلی وقت تلف کردم متاسفانه . خیلی خوابیدم . میخواستم بیدار نباشم و زندگیمو نبینم . من در واقع خودمو با مدام خوابیدن کشتم و از دیدن دنیا محروم کردم . مامانمم خیلی غر زد ، ولی فقد حالم بدتر میشد و هیچ کمکی نمی‌کرد . متاسفانه هیچ وقت نپرسید که چرا حالت بده . شاید این سوالو به این خاطر نمیپرسه که نمی‌خواد جوابشو بشنوه . جوابش اینه : احساس تنهایی و بی کس بودن .

من حتی اگه خنگ هم بودم این حجم از انزوا استعدامو هدر میداد ، وای به حال الانی که توی تفکرِ هوشمندانه چیزی کم ندارم .

نمی‌دونم چی بگم ... خیلی دنیام تاریکه ... 💔

Mr.M

دوشنبه پنجم خرداد ۱۴۰۴ 17:13

بچه ها یه پسری توی بلاگفا وجود داره که خودشو جای دخترا جا میزنه که بیاد درد و دل کنه با پسرا . از نظر عقلی در حد جلبک میمونه . قبلن اومده بود وبلاگ من . جالبه که هزار دفعه در روز میومد سر می‌زد که فقد آنلاین شم و چند دقیقه باهام حرف بزنه . خودشو یه دختر مظلوم و سادهٔ چهارده ساله جا می‌زنه و میگه خونمون کسی نیست . سعی می‌کنه با این کارش توجه طرف مقابل رو جلب کنه و حرفای +۱۸ بزنه . بعد از چند دقیقه حرف زدن اعتراف می‌کنه که پسره و پند و اندرز میده که این کارو نکن و فک کن خواهر خودته 😂 . بعدش ممکنه چند تا فحش ناموسی بده که چرا این کارو کردی ؟ و بعدش میزنه به چاک .

این آدم احتمالاً همونه که عکسای مثبت هیجده می‌فرسته برای وبلاگ ها . مریضِ جنسیِ بلاگفا همین آدمه و ای کاش میشد باهاش ارتباط بیشتری برقرار کرد که ذهنش رو بیشتر بخونیم . من دفعه اول رو یادم مونده بود و شک داشتم که این دختر مظلوم چهارده ساله ، همون پسر خل و چل قدیم باشه . ولی باهاش حرف زدم و درد و دل کردم که ببینم در پس ذهنِ عجق وجقش چی میگذره و چرا این مکالمه رو شروع کرده . منتها مکالمه رو قطع کرد و با توهین زدش به چاک .

خدا شفات بده . ظاهراً حال تو ام مثل من بده 🙂🌹 . از من می‌شنوی برو دکتر که درمان بشی 🌹 .

می‌دونم که بازم میای . پسر خوبی که نبودی . حداقل دختر خوبی باش 😂 .

Mr.M

یکشنبه چهارم خرداد ۱۴۰۴ 21:2

انیمه attack on titan منو یاد زندگی امروز انسان ها میندازه .

داخل انیمه : تایتان هارو تا مدت زیادی هیچ انسان ندیده بود و بیرون از دیوار ها تا حد زیادی ناشناخته بود . / فقط قسمت کوچیکی از دنیارو اون انسان ها دیده بودن . / چیز های بی ارزشی مثل نمک ، کمیاب بود . / هرکس یه نظر درمورد دنیای بیرون از دیوار ها میداد ولی متفق النظر نبودن . / بعد از ساخت دیوار ها ، بعد از یه مدتی ، دنیای بیرون دیوار ها توسط پادشاه از ذهن مردم پاک شد و مردم به دنیای کوچولوشون عادت کردن .

دنیای واقعی : انسان ها مدت ها قبل ، در کنار جن ها زندگی می‌کردن . / جن ها خودشون رو با عناوین مختلف نشون میدادن و هرکس یه شکلی از اونها رو میدید . / انسان ها از معنویت دور نبودن و در کنار تلاششون ، دعا می‌کردن و قرآن میخوندن و نتیجهٔ خیلی بهتری نسبت به ما میگرفتن در برآورده شدن دعاهاشون . ( چون خدارو باور داشتن . ) / به مرور ذهن انسان ها توسط پیشرفت تکنولوژی از معنویت پاک شد و انسان ها یادشون رفت که بیرون از مرز های دنیای کوچیکی که میبینیمش ، چه دنیای بزرگی داریم که پر از موجودات مختلفه . از جن و ملائکه بگیر تا موجودات ناشناختهٔ دیگه . / طبق روایات ، گروه های به شدت بزرگی از انسان ها در قسمتهای بزرگی از کیهان زندگی میکنن که ما حتی نمی‌دونیم وجود دارن . ما حتی نمی‌دونیم که چقدر عقبیم ! نمی‌دونیم که داره سرمون کلاه می‌ره ! علم ما نسبت به کل علمِ موجود در جهان خیلی کوچیکه ، درست مثل نسبت علم مردم پشت دیوار ها در اتک آن تایتان به علم مردم «مارلیا» .

احیاناً نویسنده به مشابه این چیزا فکر نمی‌کرده ؟

Mr.M

یکشنبه چهارم خرداد ۱۴۰۴ 20:31

هر موقع اتک آن تایتان رو میبینم حالم خوب میشه برای چند دقیقه ، و به فکر فرو میرم . اتفاقات داخل انمیه خیلی غیر منتظره‌ هستن . چند دقیقه پیش هم دو قسمت از فصل آخرش رو دیدم . و حوصلم نمی‌کشید بیشتر ببینم چون زیرنویس میبینم و باید حالت فعال داشته باشم حین فیلم دیدن 😂 .

بذار پایان این پست رو با یه دعا تموم کنم :

خدایا ، امید رو به دلهای افسرده برگردون ❤️ .

Mr.M

یکشنبه چهارم خرداد ۱۴۰۴ 10:37

امتحان امروزو خوب ندادم . حدود سه تا سوال رو فقد فرمولی نوشتم . یه سوالو بخاطر نداشتن ماشین حساب تا آخرش رفتم ولی جواب نهایی رو ننوشتم . یه سوالم یه بخش یا دو بخشش رو خالی گذاشتم . مجموعاً نمره منو باید از پونده اینطورا حساب کنید که احتمالاً حداقل ده نمرش درست باشه .

🌻🌻🌻🌹🌹🌹

یکم بخوابم . بعدش عین آدم برم سراغ زبان .

امروز یه نفر سر جلسه خودکار نداشت و از من گرفت . منم وقتی سوالامو نوشتم نرفتم ببینم تا کجا نوشته . پیش خودم گفتم مال خودت ، فقد ای کاش خدا این کارمو ببینه و امتحانو بیشتر از ده نمره بگیرم .

Mr.M

شنبه سوم خرداد ۱۴۰۴ 0:28

روزی که گذشت ، همه کارای برنامه ای ، توی اون یکی وبلاگم انجام شدن .

سه ساعت فیزیک درس نوسان رو خوندم .

کمی بیشتر از نیم ساعت مدیتیشن رفتم ( مجموعاً )

قرآن خوندم ( سوره جن به عربی )

ده مرحله از اون بازیِ ریاضی رو جلو بردم .

بهداشت دهان هم رعایت شد ( مسواکِ شب ) .

خداروشکر . من خیلی درمورد آینده اضطراب دارم و نمی‌دونم چه اتفاقی قراره برام بیفته . ولی توی مدیتیشن و حین گفتن جملات تاکیدی و القاء حسِ خوب ، باید توکل به خدارو برای خودم نهادینه کنم .

خدایا ممنون که امروز منو نجات دادی ❤️ . لطفن فردا هم منو نجات بده 🫂 . کسیو ندارم بجز تو 💔 .

Mr.M

جمعه دوم خرداد ۱۴۰۴ 21:4

امروز صبح که بیدار شده بودم پیش خودم گفتم فلانی ، تو چی کم داری که نمیتونی همین الان بری پی درس خوندنت ؟

من پول ندارم ، ولی پول کم ندارم . من ماشین صد میلیاردی ندارم ولی بهش احتیاج هم ندارم . دورمو دختر پر نکرده ولی نیازی به خوش گذرونیای احمقانه ندارم . امروز صبح یه آدم میخواستم :/ . یدونه آدم که منو دوس داشته باشه و بغلم کنه . وقتی به جواب رسیدم حالم خوب شد چون همزمان درمورد اون آدمِ فرضی خیالبافی هم میکردم ....

این نیز بگذرد .

Mr.M

جمعه دوم خرداد ۱۴۰۴ 15:39

چهارشنبه 31 اردیبهشت : حدود یک ساعت اول Good will hunting

پنجشنبه 1 خرداد : یک ساعت دوم ( پایانی ) Good will hunting

جمعه 2 خرداد : قسمت پنجم و ششم از فصل آخر attack on titan

🌹🌹🌹🌹🌹

فیلم ویل هانتینگ نابغه خیلی خشک بود بنظرم . که البته بخاطر ژانرش بود . بخاطر یکنواخت بودنِ فیلم ، دو تیکش کردم 😂 . دو ساعت بود . دوتا یک ساعت دیدمش . ولی پایان قشنگی داشت . ای کاش یکم از آینده رو هم نشون میدادن .

اتک آن تایتانم گفتم بذار تمومش کنم . یکم طولانی بودنش اذیت کنندست . میتونست فشرده تر باشه و بیننده رو اذیت نکنه ، هرچند که بچه ها انیمیشن های طولانی تر رو دوس دارن و سرگرم میشن .

Mr.M

پنجشنبه یکم خرداد ۱۴۰۴ 13:43

It's not your fault ❤️😢

Mr.M

پنجشنبه یکم خرداد ۱۴۰۴ 8:41

امتحان نهایی رو نتونستم شرکت کنم چون خواب موندم . پنج صبح بیدار شدم و صبحانه خوردم و بعدش لباسای بیرون رو پوشیدم و دراز کشیدم روی زمین . بدبختانه خوابم برد و ساعت ۷:۳۰ بیدار شدم . باورم نمیشد که انقدر زیاد خوابیده باشم . با موتور بابام رفتیم تا حوزه ولی منو راه ندادن چون از زمان مقرر گذشته بودیم .

از هوش مصنوعی درمورد معدلم سوال کردم و اونم گفت که این درس رو صفر میدن چون غیبت کردی .

و پرسیدم اگه فارسی و دینی فلان نمره رو بگیرم و سلامت و بهداشت رو صفر بگیرم و بقیه درس هارو مثلن بیست بشم معدلم چند میشه . که اونم گفت 17.5 اینطورا . این خیلی فاجعست .

Mr.M

پنجشنبه یکم خرداد ۱۴۰۴ 0:44

رفتم از چت جی پی تی درمورد اتفاقاتی که حین هیپنوتیزم میفته پرسیدم و متوجه شدم که دکتر کمک می‌کنه حالت هایی از مدیتیشن رو تجربه کنیم و بعدش ظاهراً روانکاوی رو شروع می‌کنه . به هر حال ، میشه شبیه کار دکتر رو توی خونه هم انجام داد ولی در غالب چیزی که خیلی شبیه مدیتیشن هست . شایدم ذاتاً مدیتیشن محسوب بشه ، نمی‌دونم .

خلاصه یه ۱۶ دقیقه مدیتیشن با کلمات تاکیدی داخل ذهن انجام دادم و کارای دیگه هم حینش انجام دادم مثل شمردن معکوس برای تمرکز ، و فکر به نحوه تنفس و ورود و خروج هوا از شش به بیرون . حالم خیلی بهتر شد به طوری که تونستم یک ساعت سلامت و بهداشت بخونم و تمام سوالات نهایی درس ۱۰ و ۱۱ رو بخونم . سعی میکنم ۱۲ و ۱۳ رو هم بخونم تا قبل از امتحان ، ولی فلن باید بخوابم تا ساعت ۴ صبح .

یه کار خفن می‌خوام بکنم و اون ، دوبار مدیتیشن ۱۵ دقیقه ای در روزه . یکی صبح ، یکی نزدیکای شب یا شب .

امروز یه فیلمم نصفه و نیمه دیدم . ویل هانتینگ نابغه . یک ساعتشو دیدم . فیلمش یکم به روحیاتم نمیخورد چون هیجان نداشت . به هر حال بنظرم مجموعاً قشنگ میاد .

Mr.M
About Me
Dim Star
سلام ،
اینجا جاییه که درمورد زندگیِ خصوصیم می‌نویسم و درمورد روزای آرامش بخش و یا تاریکم با خودم و شما حرف میزنم .
Archive
News
Links
Authors
Tags
Other

دانلود آهنگ دانلود آهنگ

قالب طراحی شده توسط:

پینک تم