امروزم دوباره پاشدم رفتم دوتا بستنی عروسکی گرفتم خوردم 😋 . لعنتی یه جوریه که معتادش میشی ... البته اون بستنی قیفیای شکلاتی که روشون دونه های قهوه ای رنگ شکلات ریخته شده ام عالین .
🌹🌹🌹🌹
قسمت دهم اتک آن تایتانم دیدم چند دقیقه پیش .
🌹🌹🌹🌹
امروز خیلی وقت تلف کردم متاسفانه . خیلی خوابیدم . میخواستم بیدار نباشم و زندگیمو نبینم . من در واقع خودمو با مدام خوابیدن کشتم و از دیدن دنیا محروم کردم . مامانمم خیلی غر زد ، ولی فقد حالم بدتر میشد و هیچ کمکی نمیکرد . متاسفانه هیچ وقت نپرسید که چرا حالت بده . شاید این سوالو به این خاطر نمیپرسه که نمیخواد جوابشو بشنوه . جوابش اینه : احساس تنهایی و بی کس بودن .
من حتی اگه خنگ هم بودم این حجم از انزوا استعدامو هدر میداد ، وای به حال الانی که توی تفکرِ هوشمندانه چیزی کم ندارم .
نمیدونم چی بگم ... خیلی دنیام تاریکه ... 💔