خواب دیدم بابام نون خامه ای خریده ، آورده خونه مامانبزرگم ، ولی نون خامه ای ها گرم هستن در حالیکه معیار تازه بودن نون خامه ای گرم بودنش نیست ! نون خامه ای که توی فر نمیره ! خونه مامانبزرگم عممینا بودن . جلوی در آپارتمانمون یه پسری رد شد به فامیلی زکی خان . این پسر واقن در دنیای واقعی ، توی دوره متوسطه اول ، یکی از همکلاسی هام بوده !!! زکی خان در خواب ، به پسر عمه بزرگم میگه فلانیو میشناسی توی ماشینه ؟ اون میگه نه . زکی خان میگه خب برو جلو ببینش ! اون میره جلو و از گوشه ، آروم و یواشکی دید میزنه و میفهمه صمیمی ترین دوستش که توی دنیای واقعی هم وجود داره هست ، با این تفاوت که چهرش تقریباً کامل عوض شده بود ! ریش و سبیل بلند داشت و یه چشمش تخلیه شده بود و یکم بی ریخت بود و انگار معتاد شده باشه ! پسر عمم اومد سمتمون و در راهرو رو بستیم و زکی خان هم رفت پی کارش !
یه خواب دیگم دیدم . خونه خاله بابام میخواستیم بریم . رسیدیم دم خونشون . اونا مخصوصاً جلوی در حیاط رو کنده بودن و شیش متر حداقل عمقش بود . یه لوله روی ارتفاع بود که اونو ورش نداشته بودن 😅 . به اون لوله توی خواب میگفتیم لوله آب . فکر میکردیم ازش آب رد میشه . حالا چرا خاله بابام جلوی در خونه رو کنده بودن ؟ برای سرگرمی ایجاد کردن ! میخواستن وقتی مهمون ها میان ، از روی لوله و ارتفاع رد بشن که تمرکزشون روی راه رفتن روی لوله به چالش کشیده بشه ! بعد از لوله یا شاید قبل از اون ، یه مانعِ دومم داشت . اون مانع ، چارچوب های مربعی شکل بود که مثلن بیست سی تا پشت سر هم و با فاصله ده سانت ده سانت قرار داشت . زیرش خالی بود ولی چارچوب های فلزی روی هوا قرار داشتن . چارچوب ها نامنظم بودن و یکم چپ و راست و بالا و پایین قرار داشتن نسبت به همدیگه . یکمم کج و کوله بودن که کارمون سخت تر بشه ! خلاصه وقتی این دو مانع رو رد میکردیم ، میرفتیم داخل . خودمونو از فلز های خیلی زائد و ساختگیِ اطراف خونه دو طبقشون میکشیدیم بالا و میرفتیم طبقه دوم ، در حالیکه نیمه کاره بود میشستیم روی فلز ها و میگفتیم و میخندیدیم ! منم استرس داشتم که نکنه سقوط کنم ، ولی پسر عمم که پاش از ارتفاع آویزون بود و خونسرد بود گفت که انقد جدی نگیر ! قرار نیست بیفتی !!
خب تعبیر کنید بزرگواران 😂😂😂 . اینم از خواب های پر از معنای ما ! یا خواب نمیبینم یا وقتی میبینم و یکم یادم میمونه این شکلی هستن !