امروز خیلی خیال بافی های احمقانه کردم . ولی دو ساعت و ربع ریاضی رو از درسنامه خوندم و خلاصه نویسی هم کردم و حس خوبی از خلاصه نویسیم دارم . یه جوری خوشحال میشم که انگار گنج دارم یادداشت میکنم 😅 . درس مجموعه ها تموم شده و دیروز و امروز در حال خوندن درس دوم که الگو و دنباله هست بودم .
بدنم یکم به درس خوندن عادت کرده . خیلی احمقانست که این عادتِ کوچولو رو که هنوز خوب شکل نگرفته بخوام نابود کنم .
راستی یه چیز دیگه :) . دوتا کتابی که قرار بود بیارن رو امروز نزدیکای بعد از ظهر آوردن :
مغز سخن چین
انسان شناسی در مریخ
بعد از اینکه دنیای سوفی تموم شد ، دوتاشونو به صورت همزمان شروع میکنم . چرا دوتاشون رو ؟ چون تا اون موقع ساعت مطالعم خوب بالا رفته و میشه جفتشون رو خوند . حالا شایدم دست روزگار طوری رقم خورد که یکیشون رو خوندم که تمرکزم بخاطر گسترده بودنِ موضوعات کمتر پایین بیاد .
امشب قراره بریم اون یکی خونمون که در استان مجاور هست . عمم هم قراره بیاد با یکی از بچه هاش . البته مطمئن نیستم که کی میاد و کی نمیاد . اصلن وجودشون برام مهم نیست . توی اومدن یا نیومدن خیلی ناز میکنن و صد دفعه نظرشونو عوض میکنن ! خب اگه نمیخوای بیای ، پس برو گمشو ! ادا درمیاری چرا ؟ ملکه جهانیان ! 😂