پنجشنبه چهارم دی ۱۴۰۴ 5:14

بعد از سریال پایتخت بود که بخاطر خیالبافی های ناسازگار تونستم امیدواریِ شروع کار رو دوباره بدست بیارم . تصور ملاقات با بزرگان علوم مختلف و ارتباط نزدیک داشتن با دانشمند های جوان خیلی خیلی منو خوشحال می‌کنه ، هرچند که فعلاً فقد در تصوراتم وجود دارن .

خلاصه رفتم یه معینی پور و یه نسکافه گرفتم و خوردم . خوابم پرید و سبک شدم . از بعد از شروع روز ( بعد از 00:00 ) تا ساعت حدوداً چهار و نیم ، تونستم کمی بیشتر از چهار ساعت بخونم و این عجیبه !!!

عوامل کمک کننده :

بین تایم های خوندن ، گوشی دستم نمیگرفتم و اینترنت کلاً خاموش بود . / نسکافه / خیالبافی های اولیه و حتی بین درس خوندن که منو امیدوار میکرد . / کتاب چگونه کمالگرا نباشیم هم منو یکم آروم کرد ، هرچند که آخر از همه خوندمش . / فکر به خدا هم آرامش دهنده‌ست و اینو هممون می‌دونیم .

تاثیر گوشی دست نگرفتن در زمان استراحت خیلی روی من زیاده ظاهراً . سعی میکنم بازم رعایت کنم تا تبدیل بشه به عادت .

Mr.M
About Me
Dim Star
سلام ،
اینجا جاییه که درمورد زندگیِ خصوصیم می‌نویسم و درمورد روزای آرامش بخش و یا تاریکم با خودم و شما حرف میزنم .
Archive
News
Links
Authors
Other

قالب طراحی شده توسط:

پینک تم