دوران بعد از آموزشی ، از آموزشی سخت تر شده برام . خیلی کارای بیشتری باید بکنم اونجا . سربازای جدید باید بیشتر کار کنن . سربازای قدیمی به جدیدتر ها دستور میدن و دستورشون قانونی حساب میشه . سرباز قدیمی ها بد صحبت میکنن با سربازای جدید تر و فک میکنن پادشاه هستن و سرباز های جدید هم ، نوکر اونها ! همین بلایا سر خودشونو اومده قبلن . برا همین عقده ای شدن . و همشون دیپلم دارن و یا زیر دیپلم هستن . برای همین من ازشون توقعی ندارم که با شخصیت باشن . با این حال هنوز انسانیت در وجودشون هست و حتی بعضیاشون با معرفت هستن و دوسشون دارم .
🌹 مهدی ( دوستِ ترکمون که فارسی رو به زور حرف میزنه 😅 )
🌹 صابر ( دوستمون که برای کارورزی اومده بود کلانتریمون )
🌹 امیرحسین ( کامپیوتر و کار با سیستم ارجاع و استعلام رو از اون یاد میگیرم ) ( فامیلیش رو یادم نیست ، ولی مهدی و امیرحسین رو با فامیلیشون میشناسیم ) .
کادری های خوب هم بینشون هست که حال ندارم درموردشون حرف بزنم .
سربازای قدیمی تر میتونن با خودشون گوشی لمسی بیارن . میتونن با بعضی کادری ها سیگار بکشن . میتونن با پوتین روی تخت بخوابن و میتونن به سربازای تازه وارد زور بگن . منم باید ازشون تبعیت کنم ، ولی فردا گوشی با خودم میبرم . گوشی لمسیم رو میبرم ولی اصلن روشن نمیکنم و باهاش کار نمیکنم . میذارمش ته کوله پشتیم و اگر کار ضروری ای داشتم ، مخفیانه ازش استفاده میکنم .
این چند روز خیلی خیلی خیلی خیلی سخت گذشت . انقدر سخت گذشت که توی دلم میخواستم اقدام کنم برای معافیت اعصاب و روان و گرفتن کارت قرمز سربازی ! ولی از خدا کمک خواستم و اونم کمکم کرد . کمکم کرد و نظرم رو همش عوض میکرد . خدارو شکر که فلن تونستم دوام بیارم . خدایا کمکم کن بیشتر دوام بیارم و کامپیوتر رو هم حرفه ای یاد بگیرم و بین کادری ها عزیز تر بشم و مردم من رو بیشتر دوست داشته باشن و بعضی سرباز ها که باهام لج هستن ، بیشتر باهام دوست باشن . 🫂 خدایا سربازی رو برام راحت تر کن . اگر میپسندی ، ذاتاً راحت ترش کن و اگر میپسندی ، صرفاً قوی ترم کن که درد کمتری حس کنم . و اگر صلاح میدونی ، هردوی این ها .
توضیحات بیشتر رو بعدن میگم . الان خوابم میاد و خیلی خسته هستم . شبتون بخیر ❤️🥺 .