سلام بر شما دوستای باحال ☺️
امروز هم یک ساعت خوندم و حس میکنم که به یک ساعت دارم عادت میکنم و سختیش داره میاد پایین . عجله ای برای دو ساعت خوندن ندارم ، ولی فردا رو سعی میکنم دو ساعت بخونم . پس فردارم دو ساعت میخونم ولی شاید برای اینکه به ساعت مطالعه ای که توی هدفگذاری نوشتم برسم ، شاید پس فردارو سه ساعت بخونم ولی شنبه هفته بعد ، دو ساعت خونده خواهد شد و سعی میشه که قدمِ بعدی رو ثابت و یکنواخت بردارم .
🌹🌹🌹🌹
عجیبه واقن . آیة الکرسی خوندم و حالم الان انگار بهتر شده . تاثیرش قابلِ حس شده . قبلن انقد ذهنم قاطی پاتی بود که خود خدا باید میومد منو پاکسازی میکرد و از عهده هیچ کس برنمیومد که کمکم کنه ، مگر اینکه من تلاشی نکنم و اون شخص با قدرتش بخواد معجزه کنه ! یه دوره ای داغون بودم ! فاجعه بود حالم ! جنازهٔ متحرک بودم ! وای خدا ! چه دوره هایی رو رد کردم ! وقتی به صبر و تحملم نگاه میکنم و میبینم که تونستم تا حدِ خوبی خونسرد بمونم ، به خودم افتخار میکنم .
دوران مدرسه همش پامو تکون میدادم و حتی نشیمن گاه بدنم رو جلو عقب میکردم بعضی اوقات . حین کتاب خوندن ، ممکن بود فکرم حتی توی توالت باشه ، ولی مطمئناً توی درس خوندن نبود . فکرم پر از خیالبافی های شیطانی بود . چرا میگم شیطانی ؟ چون :
هزاران کلمه توی ذهنم پدیدار میشدن و من ناخودآگاه باهاشون خیالبافی میکردم و همرو به هم ربط میدادم و یه شکلِ عجیب و مبهم به خودش میگرفت و یه داستانِ واحدِ چند ثانیه ای درست میشد و خودم پشمام میریخت که چیزی که درست کردم ، دقیقن چیه ؟ دقیقن این چه داستانِ احمقانه ایه ؟ بعضی وقتا عصبی میشدم و بعضی وقتا میخندیدم به مسخره بودنش 😂 .
حالت دوم هم افکارِ منطقی تر ، ولی افسرده کننده و یا عصبی کننده بودن . توی این افکار ممکن بود پدر و مادرم رو توی تصادف از دست داده باشم . ممکنه تصور کنم که امروز بابام تصادف میکنه و باعث میشه که درآمد خانواده تا یک ماه قطع بشه . ممکنه تصور کنم که کنکور رو خراب کردم و کارم به خودکشی کشیده . ممکنه تصور کنم که دوست دختری که توی واقعیت نداشتم ، توی واقعیت وجود داشته و داره ، ولی منو میخواد ول کنه و برای همیشه بره و هیچ راه ارتباطی ای باقی نذاره. میلیون ها ایدهٔ احمقانه میومد توی ذهنم که البته الان هم میاد ، ولی اوضاع خیلی تغییر کرده .
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
الان یه مبین مونده ، و یه مغز با پتانسیلِ خوب ، که داغون شده ولی هنوز پتانسیلش مونده . پس میشه خرابی هارو بازسازی کرد . ولی تصور کنید که یه کشور ، کاملاً جنگ زده بشه ولی مردمش باهوش باشن و کشورشون رو بخوان مثل اولش درست کنن . مشخصه که :
۱_ خیلی طول میکشه .
۲_ اولش خیلی سرعتِ تغییر پایینه ولی به مرور خیلی سرعت میگیره ساخت و ساز .
ولی میشه مثل قبل شد ، و حتی توی بعضی موارد میشه از قبل ، جلو زد و توی فلان کار ، باهوش تر از حالتِ سالمِ فلان قسمتِ مغز بود .
بهتره امید واهی ندم ! راه طولانی ای در پیشه و من این دفعه ، کوله بارم رو کمی محکم تر بستم و آذوقهٔ سفرم ، همه از جانبِ خداست . خدایی که عذاب هاش خیلی شدید هستن ، ولی اگر به رحمتش ایمان داشته باشیم ، با ما مثل تبهکار های بدونِ توبه برخورد نمیکنه .
خدایا ، من شجاعتِ اینو دارم که بازم ازت خواهش کنم :
🙏 اجنه رو تا حد زیادی از من دور کنی و تاثیرشون روی من رو به حداقل برسونی .
🙏 به من در زودترین و بهترین زمان ، سلامتی روانی و جسمی بدی و طی گذر زمان ، حالمو با سرعت زیاد خوب کنی .
🙏 تلاش هام رو زیاد کنی و منو از تلاش کردن ، خیلی خسته نکنی و ارادم رو فولادین کنی .
🙏 و منو توی سربازی همراهی کنی و لحظه ای منو به حال خودم واگذار نکنی ! و گذر زمان رو برای من خیلی تسهیل کنی .
🙏 و از من یه پزشک نوروسایکایتریست بسازی که عاشق شغلشه و از خدمت به مردم ، حس خستگی نمیکنه .
خدایا منو توی این دنیا و عالم برزخ و در نتیجه در عالم پس از قیامت خوشبخت کن و با حضرت محمد ( ص ) محشور کن و جایگاهم رو نزدیک پیامبر اکرم قرار بده .
خدایا این سه تا چیز رو خیلی دوست دارم تقویت کنی و در واقع کمکم کنی تقویت کنم : مهربانی _ تواضع _ بخشش .
مهربانی و تواضع و بخشش رو در مواقع مناسب میخوام بروز بدم . پس خدایا ... ؟ لطفن منو خردمند کن و کمکم کن که توی فکر کردن و تصمیم گرفتن ، گیج نزنم 🙂❤️.
♾️ برحمتک یا الرحم الراحمین ♾️