شنبه سی ام فروردین ۱۴۰۴ 22:3

کارای صبح :

زدن موزر به شارژر

جمع کردن مدارک

کوتاه کردن ریش و سبیل

رفتن به سمت یگان خدمتیم ( آخرین تلاش )

هیچ امیدی نمی‌بینم در اوضاع . درجا زدنام از تعداد نفس هام زیاد تر شدن ....

تا ساعت ۱۷ اینترنت گوشیم قطع بود . ولی هیچی نخوندم تا اون زمان . همش یا دراز کشیده بودم یا خواب بودم یا شاید یکم تلویزیون میدیدم . یه کارت به کارتم کردم و از مدارک کپی گرفتم که خیلی طول نکشید .

Mr.M
About Me
Dim Star
سلام ،
اینجا جاییه که درمورد زندگیِ خصوصیم می‌نویسم و درمورد روزای آرامش بخش و یا تاریکم با خودم و شما حرف میزنم .
Archive
News
Links
Authors
Other

قالب طراحی شده توسط:

پینک تم