تلاشمو میکنم که امشب برم بیمارستان روانی دولتی ای که تحت نظر یکی از بهترین دانشگاه های ایران هست .
تلاش میکنم که دو هفته اونجا بمونم .
امروز خیلی گریه کردم و فهمیدم باید برم .
به شب یلدا هم نزدیکیم و این قلب آدمو به درد میاره که مجبور بشی توی بهترین روز ها ، بدترین آدمارو ترک کنی که بین فاجعه و فاجعه تر ، فاجعه رو انتخاب کرده باشی .
قلبم از این کار خواهد شکست . بخاطر انتخابم گریه خواهم کرد ، ولی معافیت سربازی مهم ترین کاریه که توی ذهنم میاد . معافیت سربازی روانپزشکی . این کار وابسته به بیمارستان روانی رفتنه .
روز های سختی در حال نزدیک شدنه ، ولی اگر این وسط بمیرم ، مرگم شیرین تر از زندگی با شیطان صفتانه .