چهارشنبه پانزدهم آذر ۱۴۰۲ 20:23

دیروز و امروز جوشن کبیر رو خوندم ( فلن دو دفعه ) و واقن حس میکنم که غلط کردم این قرار رو با خدا گذاشتم . از روی گوشی واقن سخته خوندنش . باید یه کتابی بخرم که توش دعاهایی که میخوام رو داشته باشه . دعاهایی مثل یستشیر و جوشن کبیر و زیارت عاشورا .

میتونم بجای پشت سر هم خوندن این دعای بزرگ ، پنجاه فراز رو صبح بخونم و پنجاه تای مابقی رو بذارم برای عصر . اینجوری ، هم خسته نمیشم و حتی میتونم سوره جن رو برای شب بخونم و بعدش لالا کنم .

فردا شاید با پسر خالم و خالمینا برم باغشون . نمی‌دونم برم یا نه . بستگی به شرایط داره .

احتما با امشب میتونم کتابِ تا چشم کار میکند لاکپشت رو تموم کنم .

شاید یک هفته دیگه ، کتابِ خون آشام های آشنارو بگیرم و بخونم ، ولی اینجوری کتابِ رمان نخواهم داشت ! باید ببینم که آیا پول داریم برای کتاب دومی یا نه . اگر داشتیم ، کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد رو هم اضافه میکنم .

راستی کتاب قفل گشایی از مغز وسواسی ، چهار فصل اولش که مهم ترین قسمت هاش بودن ، تموم شده و آخراشم .

کتاب مغزی که خود را تغییر میدهد هم توی فصل دوم گیر کردم و در واقع برای یه مدت گذاشتمش کنار که این دوتا کتابی که دارن تموم میشن رو بخونم . بعدش میرم روی اون متمرکز میشم .

🌹🌹🌹 خالم همین الان زنگ زد و گفت امشب برم خونشون که شب اونجا باشم . احتمالا برم که توی خونه با خانوادم نباشم .

باید سریع برم وگرنه ماشین گیر نمیاد .

بای بای 👋

Mr.M
About Me
Dim Star
سلام ،
اینجا جاییه که درمورد زندگیِ خصوصیم می‌نویسم و درمورد روزای آرامش بخش و یا تاریکم با خودم و شما حرف میزنم .
Archive
News
Links
Authors
Other

قالب طراحی شده توسط:

پینک تم