سه شنبه بیست و نهم مهر ۱۴۰۴ 1:27

ساعت مطالعه به حالت عادی برگشت ولی جر خوردم چون داشتم به حالت کارخانه برمیگشتم و مقاومت کردم که این اتفاق نیفته .

۱_ یکی از دندونام به شکل به هم ریخته درد میگیره و خودش خود به خود یهو خوب میشه . امروز خیلی کمتر از پریروز درد می‌گرفت . ۲_ پشت لبم و زیر دندونام آفت زده :/ . اونی که زیر دندونامه مهم نیس ، ولی اونی که پشت لبمه نمی‌ذاره هیچی بخورم . با آبلیمو به خاک سیاه نشوندمش ولی هنوز خوب نشده 🤦 . ۳_ صبح ها هدر می‌رن . این یکی از بزرگترین مشکلاتمه . نمی‌دونم صبح روز چیکار کنم که نخوابم . حتی حاضر نیستم فیلم مورد علاقمو ببینم ! فقد می‌خوام خواب باشم ؛ البته نه از روی خواب آلودگی ؛ بلکه از روی تمایل به حفظِ آرامشِ لحظاتِ خوابیدن .

واقعاً حس میکنم اول کاری بریده‌م . هنوز به مطالعه نتونستم خوب عادت کنم . امیدوارم یه روز برسه که هشت ساعت مطالعه انجامش برام عادی بنظر برسه . ولی غیر قابل دسترسه برام .

نهاییارو چیکار کنم ؟ 😂 کل دوازدهم به علاوه ۶ تا یازدهم 🥲 . خداروشکر که اختصاصیا ناخواسته خوب خونده میشن و علی الخصوص برای ریاضی میتونم آمادگی خوبی داشته باشم . ولی عمومیا قراره پاره کنن منو . علی الخصوص فارسی . توی فارسی میتونن هرچیزی که دلشون میخواد بدن :/ . هعیییی.... خوندن نهاییارو احتمالاً از اولین روز زمستون شروع کنم .

یادآور :

راستی صبح باید دارو هارو بگیرم .

یا رسول الله ، دستمو بگیر ای پیامبر رحمت ❤️ . دیگه چیزی از من باقی نمونده 💔 . از خدا کمک بخواه و تا دعاهات برآورده نشدن از من دور نشو 🫂 . خسته ام 😭❤️ .

شبتون بخیر 🌠 .

Mr.M
About Me
Dim Star
سلام ،
اینجا جاییه که درمورد زندگیِ خصوصیم می‌نویسم و درمورد روزای آرامش بخش و یا تاریکم با خودم و شما حرف میزنم .
Archive
News
Links
Authors
Other

قالب طراحی شده توسط:

پینک تم