سمت راست پیشونیم و چشم راستم درد میکنن ولی تونستم توی این وضعیت ، یک ساعت بخونم . البته کتاب غیر درسی رو خوندم ولی خیلی سخت انجام شد . واقن پدرم در اومد . پیشونیم یکم خیس شده بود بخاطر تحمل درد ، ولی الان که دردم کمتر شده ، حس میکنم که هوای اطرافم معمولیه . در واقع اصلن گرم نیست و البته سرد هم نیست .
درمورد سردردم به خالم و دختر خالم گفتم و استامینوفن ازشون گرفتم خوردم . بعدش یکم درمورد درد های عصبی حرف زدیم . دخترخالم میگفت که بخاطر استرسه و ... گفتم بهش که : من حس ناراحتی میکردم ولی استرس نداشتم اصلن . ( میخواستم بگم که غمگین و افسرده بودم ولی استرس نداشتم . متاسفانه روم نشد رک و راست بگم . ) اونم گفت که ما از بس استرس داشتیم که برامون عادی شده و باهاش داریم زندگی میکنیم ! برا همین نمیفهمیم .
سوره یس رو هم خوندم وقتی عصر بود .
این هفته هم باید سعی کنم افت زیادی نکنم و تا جایی که میتونم خودمو محکم نگه دارم و زورکی وایسم روی پاهام . از خدا ، از خودم و از اعضای بدنم عذرخواهی میکنم بابت این افت 🫂 .
خدایا ؟ آدمای بزرگ و باارزش رو به من نزدیک کن و منو با اونها عجین کن و حال روحی و جسمیم رو به بهترین حالت دربیار و منو در انجام کارهام ثابت قدم نگه دار . 💖 خدایا ؟ میدونی چقد دوستت دارم ؟ بعضی وقتا فک میکنم که اگر بخاطرت بدنم در آتیش بسوزه و درد خیلی شدیدی بکشم ، آیا بهت پشت میکنم ؟ آیا ولت میکنم و بهت خیانت میکنم ؟ راستش دو به شک میشم در این حالت ، ولی تقریباً پنجاه درصد بنظرم میرسه که موقتاً وانمود میکنم که بهت پشت کنم و پنجاه درصد از مجموع حالت های احتمالی ، بازم بهت پشت نمیکنم چون تورو دوس دارم . تو خدای چند هزار میلیارد کهکشانی هستی که در هر کدومشون چند میلیارد ستاره وجود داره و خورشید ما فقد یه ستارهٔ نسبتاً کوچیک به حساب میاد . تو مهربونی و دوست نداری درد بکشیم . فلسفهٔ کارهات رو تا حدی میدونم . ولی تو بهم پیشنهاد میکنی چیکار کنم ؟ نمیدونم چه برنامه ای داری ، ولی لطفن یه جوری کمکم کن که هم اتفاقی که دوست داری رخ بده و هم من زجر کش نشم بین آدمهایی که درکی از من و امثال من ندارن . الهی ان ادخلتنی النار ، اعلمت اهلها انی احبک 🫂 🫂 🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂💖 .