سه شنبه هفتم مرداد ۱۴۰۴ 0:54

خداروشکر امروز هم نسبتاً بخیر گذشت . سه ساعت نشد ولی دو ساعت و پنج دقیقه شیمی تست زدم .

وقتی تست میزدم به اینکه چقدر توی تنهاییم آدم غمگینی هستم فکر میکردم ، ولی به مرور گذر زمان ، تصور میکردم که توی یه باغ بزرگ ، تنها نشستم و پاهامو از یه ارتفاعی آویزون کردم و قسمت های پست ترِ باغ رو نگاه میکنم . پیش خودم گفتم که اگر توی اون شرایط بودی و هیچ کس دورت نبود و مثلاً تنها انسانِ زندهٔ روی زمین بودی چیکار میکردی ؟ یکم فکر کردم و خودم به خودم جواب دادم که : هیچ کس توی تنهایی ، بجز به دست خودش نمیمیره . از طرفی حسِ تنهایی ، حتی اگر بخواییم از بدنمون خارج نشه ، بعضی وقتا خارج میشه و میتونیم زمان هایی رو خوشحال باشیم . پس اگر خودمونم یه کنترل نسبتاً متوسط روی رفتارمون و افکارمون داشته باشیم ، حتی میتونیم توی یه کرهٔ خالی از سکنه ( ولی با شرایط حیات ) زندگی کنیم .

🌹🌹🌹🌹🌹

امروز تصمیم گرفتم احساساتم رو به شکل دیگه ای تحت کنترل بگیرم که جزو راه حل های آخرِ هر شخص در نظر گرفته میشه . تصمیم گرفتم که نسبت به همهٔ انرژی ها بی تفاوت باشم . چه مثبت و چه منفی . « ۱_ وقتی انرژی مثبت میگیریم به مرور زمان ، سطح انرژیمون افت می‌کنه و حس بی کس شدنِ مجدد بهمون دست میده . ۲_ وقتی انرژی منفی میگیریم ، یکم طول می‌کشه که به حالت عادی برگردیم و اذیت میشیم . » این کاری که انجام میدم مثل این میمونه که ریسک کردن رو کنار بذارم . ریسک کردن از اینکه : « اگر خوشحال بشم و بعدش فروکش کنم ، ممکنه فاصلهٔ افتِ انرژیم تا اوج گیریِ بعدی زیاد باشه . پس بهتره ریسک نکنم و به سمت خوشحالی حرکت نکنم . » من هیچ وقت تا زمان ورود به دانشگاه نمیتونم از تنهایی در بیام . پس خودمو باید فعلاً توی لاک دفاعی ببرم که کمتر له بشم .

Mr.M
About Me
Dim Star
سلام ،
اینجا جاییه که درمورد زندگیِ خصوصیم می‌نویسم و درمورد روزای آرامش بخش و یا تاریکم با خودم و شما حرف میزنم .
Archive
News
Links
Authors
Other

قالب طراحی شده توسط:

پینک تم