روزی که گذشت ، جلسه یازدهم باشگاه بدنسازی بود . انگار زورم کمتر شده بود . نمیدونم ! یکم ناامید شدم ولی ظاهراً یکم وزنه هارو سنگین تر کرده بود . فردا جلسهٔ آخرِ دورهٔ اوله .
کتابی خونده نشد .
با اینکه خیلی وقته مسواک میزنم ، ولی اون دندونم که داشت کم کم خرد میشد ، امروز با ضربه های کوچیکِ زبونم به یه نقطهٔ خاصش تیر میکشید و این نشون میده که اوضاع داره خیت میشه و باید برم عصب کشی کنم این یکیم . به هر حال وقتی یه دندون خراب بشه ، بازسازی نمیشه . پس من دارم تاوانِ گذشته رو پس میدم . باور کنید که شاید تا الان حدود ۱۰ تا دندون عصب کشی شده دارم ! سنمم ۲۳ سال هست . جالبه نه ؟ من از کودکی سختم بود مسواک بزنم ولی از یه جایی به بعد کلن مسواک رو حذف کردم . بچه که بودم دندون های شیری جونم رو نجات دادن ، ولی وقتی نوجوان بودم ، دندون هام خرد خرد و به شکل به هم ریخته ای شروع به پوسیدن کردن . البته نه همشون ! مثلن یکی دوتاشون ممکن بود منو اذیت کنن و سال بعدش ، سه تا دندون و سال بعدش چهارتا دندون منو اذیت کنن و درد داشته باشن . علت پوسیدگی ها به شکل غیر مستقیمی ، رابطه مستقیم داره با افسردگی طولانی مدت و وسواس فکری_عملی و اضطراب اجتماعی . من کلاس یازدهم شکست عاطفی هم خورده بودم و واقن دیگه داشتم میمردم . مث کسی بودم که کتک میخوره و میفته زمین و خیلی زخمی میشه ، ولی بعد از پنج دقیقه ، بلند میشه و متأسفانه بازم یه مشت میخوره تو دماغش و محکم تر له میشه 😂 . حوصله ندارم خاطرات گذشته رو دوباره مرور کنم . در واقع حوصله تایپ ندارم .
چیزایی که احتیاج دارم و رو مخم هستن :
🌹 ادامه عصب کشی و ترمیم دندون هام
🌹 ادامه مراجعه به روانپزشک و خرید دارو های اعصاب و روان
🌹 پول باشگاه بدنسازی + پول جداگانه ای برای مربی
🌹 خرید کفش ورزشی جدید
🌹 خرید لباس ورزشیِ داخلِ محوطه باشگاه
🌹 شرکت توی چند تا آزمون آخر قلم چی و حضور در محیطِ برگزاری آزمون
🌹 خرید کتاب های کمک درسی باقی مانده ( فقد به شرط مطالعهٔ کافیِ کتابایی که دارم )
خرجم زیاد شده و نگران کنندست .