فردا ظهر که بشه ، از باغ خالمینا فک کنم راه بیفتیم بریم سمت خونمون . دو ساعتی توی راهیم تقریباً .
ولی خب احتمالاً پس فردا بتونم برم پلیس به اضافه ده . چون پلیس به اضافه ده تا وسطای ظهر بازه و ما اون موقع نرسیدیم اصلن .
خدایا ، میشه کاری کنی شهر خودمون بیفتم ؟ هم شهر خودمون و هم اونجایی که الان توی ذهنمه 🥲 . میدونم پر رویی محسوب میشه ، ولی من نمیخوام زندگیم خیلی سخت و جنون آمیز بشه . من میخوام بیماری های روانیم درمان بشن ؛ نمیخوام دیوونهٔ خل و چل بشم توی یه برهه ای . یه کاری کن هم اذیت شدنم افسارگسیخته به نظر نیاد ، و هم به چیزای مثبتی که میخوام برسم و اون چیزای مثبت ، تداخلی در اتفاقاتِ خوبِ دیگه به وجود نیارن . میخوام به خواسته هام برسم ، ولی در حالتی که به خوشبختیِ مادی و معنوی به صورت همزمان رسیده باشم . به هر حال دوستت دارم 🥲🥺 .