دوشنبه دهم آذر ۱۴۰۴ 0:49

این چند روزی که نبودم ، داشتم در تنهاییِ خودم ، خودمو پیدا میکردم و سعی میکردم واقع گرایانه تر به این دوران نگاه کنم . منظورم اینه که میخواستم خودمو با شناختی که از قدرتم ( هرچند کم ، ولی کافی ) و از تجربه های قدیمم داشتم قانع کنم که اوضاع میتونه تحت کنترل در بیاد . در این مدت کوتاهی که نبودم متوجه شدم که از وقتی دعای یستشیر رو میخونم حالم بهتر شده و نوسانات خلقیم کمتر شده . البته یه موضوع دیگه هم می‌تونسته این تاثیر رو بیشتر کرده باشه و اون تجویز دکترم بوده . یک هفته پیش رهاکین که یه قرصیه که شبا میخورم تموم شده بود . رفتم تجویز دکتر رو بگیرم . دلیل تاخیرم در خرید دارو ها ، داشتن دارو ها بود . دارو خانه گفت اینجا دکتر نوشته دپاکین . دپاکین مصرف کردین ؟ گفتم نه ، ولی اگه دکتر داده همونو بدین . وقتی دارو هارو گرفتم متوجه شدم که قیمت دارو هام حدوداً دو و نیم برابر یک ماه پیش شده . از خانومه پرسیدم و گفت که دپاکین چون خارجیه و بهتر هم هست ، یکم گرون تره و قیمت بدون بیمه یه قوطی ۳۰ تایی دپاکین ، پونصد هزار تومنه ! با بیمه زیر دویست تومن شد ولی مجموع قیمت دارو هارو همون‌طور که گفتم دو و نیم برابر کرد . بریم سر اصل موضوع ! دپاکین ممکنه تاثیر بهتری نسبت به رهاکین داشته باشه روی من . ولی این تاثیر چقدر می‌تونسته محسوس باشه ؟ آیا خلوت و ارتباط با خالق جهان تونسته نوسانات خلقیم رو کم کنه یا دپاکین ؟ اگه از من می‌پرسید باید بگم دوتاش . اتفاقاً رهاکین رو بخاطر نوسانات خلقیم داده بود که یکم اوضاع بهتر بشه . ولی نباید فراموش کنیم که حین خوندن دعا ، حالم بهتر میشه و کلاً توی فکرم کمتر به خ.ا فکر میکنم . توی ذهنم مدام به هدف های برتر فکر میکنم نه به خ.ا که لذت آنی به آدم میده و اتلاف انرژی محسوب میشه .

دوتا روتین به شکل جالبی دارن شکل میگیرن : هر روز یکبار دعای یستشیر به عربی و فارسی + یک قسمت از stranger things . این دوتا روتین رو گذاشتم برای تاثیر روی مطالعه کردن . مدیتیشن هم بعداً باز اضافه میکنم ولی فعلاً نه . دلیلش هم اینه که اگه تعداد کار ها زیاد بشه ، یه دفعه ای کل کار هارو انجام نمیدم ! همون کمالگراییِ خودمون .

روزی که گذشت حتی نزدیک بود صبح ساعت یازده برم شیمی بخونم که این اتفاق نیفتاد . ولی خب حداقل تونسته بودم بیدار باشم توی اون زمان و پشت میز برم و خودکار به دست بگیرم و آماده شروع بشم . ان‌شاءالله صبحِ روزِ جدید میتونم شروع کنم . ( چندین ماه یا شاید دو سه سال باشه که صبح چیزی نخونده باشم . باید این عادت بدی که شکل گرفته رو نابود کنم . کار سختیه واقعاً ، ولی چاره ای نیست . زندگی هیچ وقت قرار نبوده ساده بگذره . من اسم خودمو میبینم که چقدر توی کشور سر و صدا به پا کرده ... کسی که از رتبه شیش رقمی کشوری به رتبه دو رقمی یا حتی تک رقمی رسیده ! کسی که از دانشگاه اخراج شده و سال ۹۸ و ۹۹ و ۱۴۰۰ و ۱۴۰۳ هم کنکور داده و هیچ کدومشون زیر صد هزار کشوری نبودن . این هدف می‌تونه محقق بشه چون اکثر درس هارو حداقل دوبار خوندم ؛ بجز ریاضی که یه سری جاهاشو یک بار هم درست نخوندم ( مشتق گیری و کاربردش و درس آخر که مربوط به دایره و بیضی میشه . دایره و بیضی رو حتی یادم نیست درمورد چه موضوعاتی بودن ! هیچی ازش یادم نیست ! ) .

الگوی من در زمینه کنکور ، پارسا فراهانیه و مطمئنم میتونم مثل اون رشد کنم . یا حتی بهتر از اون . بعدش میرم دانشگاه و از راه مشاوره و تدریس پول پارو میکنم . و با یه دختر خفن که همه آرزوی دوستی باهاش رو دارن آشنا و مچ میشم . تا اونجا فقط چند ماه فاصله‌ست . جا داره به این مصرع از شعر حافظ بسنده کنم که : « هیچ راهی نیست کان را نیست پایان ، غم مخور » .

Mr.M
About Me
Dim Star
سلام ،
اینجا جاییه که درمورد زندگیِ خصوصیم می‌نویسم و درمورد روزای آرامش بخش و یا تاریکم با خودم و شما حرف میزنم .
Archive
News
Links
Authors
Other

قالب طراحی شده توسط:

پینک تم