دوشنبه دوازدهم آبان ۱۴۰۴ 19:29

دیروز نزدیکای ظهر بود فک کنم که توی آشپزخونه بوی پلاستیک سوخته میومد . اولش فک کردم چیزی داره میسوزه یا اتصالی کرده ولی بعدش فهمیدم از بیرون میاد . مامانم از خونه غیب شده بود و وقتی در خونه رو باز کردم ، فهمیدم رفته پایین و بیرون از ساختمون . ساختمون رو به روییمون توی پارکینگش آتیش سوزی شده بود و یه ماشین آتیش گرفته بود . دلیلشو آخرشم نفهمیدیم ... خلاصه کوچه پر ماشین آتش نشانی و آمبولانس شد و خداروشکر اکثرشون لازم به استفاده نبودن . وقتی با شیلنگ آتش نشانی آتیش خاموش شد قشنگ نصف کوچه زیر مه غلیظ غیب شد :)) . جالبه که فقد مشکل از یه ماشین بود و این همه دود و مه درست شد ! این اتفاق هیچ خسارت جانی نداشت و حتی بقیه ماشین ها بخاطر دور بودن از اون ماشین ، نسوختن . شانس باهاشون یار بود که با اون ماشین فاصله داشتن .

🌹🌹🌹🌹🌹

دیروز به حد نصاب نرسیدم مطالعم ولی همین که ول نکردم جای شکر داشت . من واکنشم در مواقعی که یک روز هیچی نمیخونم اینه که بازم هیچی نمیخونم و کارم یه سره میشه :/ .

روند مطالعه این هفته یکم فرق داره و فرقش اینه که هر درسی دلم بخواد میخونم . البته کلاً سه تا انتخاب دارم ( زیست ، شیمی ، ریاضی ) . می‌خوام ساعت مطالعم افت زیادی نکنه .

حیف شد ... این هفته گند خورد بهش 💔 .

Mr.M
About Me
Dim Star
سلام ،
اینجا جاییه که درمورد زندگیِ خصوصیم می‌نویسم و درمورد روزای آرامش بخش و یا تاریکم با خودم و شما حرف میزنم .
Archive
News
Links
Authors
Other

قالب طراحی شده توسط:

پینک تم