جمعه نهم آبان ۱۴۰۴ 12:5

دیروز تونستم 2:30 از 3:30 رو بخونم . راستش میخواستم کلاً نخونم ولی نظرم برگشت چون میدونستم اگه نخونم ، فرداش هم نخواهم خوند و حالم بدتر خواهد شد !

ولی امروز امیدوارم مثل دیروز نباشه و درس عبرت خوبی گرفته باشم :) .

🌹💐🌹💐🌹💐🌹

دیشب عموم برا بابابزرگم تولد گرفت . من و عمم و پسر بزرگش که معلمه و مادرم و دوتا خانوم از فامیل پدرم هم بودن . عموم به قول خودش وقتی دید جمعمون جمعه تصمیم گرفت بره کیک تولد بگیره 😁 . البته روز تولد بابابزرگم دو روز قبلش بود .

منم قبل اینکه برم خونه بابابزرگمینا رفتم ریشارو کوتاه و مرتب کردم و خیلی اوضاع صورت اوکی شد 😊 .

حال و احوالمم خودتون میدونید . چرا توضیح بدم واقعاً ؟ 😂💔

خدا بزرگه 🥀 . اینطوری نمی‌مونه 🥹💚 .

Mr.M
About Me
Dim Star
سلام ،
اینجا جاییه که درمورد زندگیِ خصوصیم می‌نویسم و درمورد روزای آرامش بخش و یا تاریکم با خودم و شما حرف میزنم .
Archive
News
Links
Authors
Other

قالب طراحی شده توسط:

پینک تم