دیروز تونستم 2:30 از 3:30 رو بخونم . راستش میخواستم کلاً نخونم ولی نظرم برگشت چون میدونستم اگه نخونم ، فرداش هم نخواهم خوند و حالم بدتر خواهد شد !
ولی امروز امیدوارم مثل دیروز نباشه و درس عبرت خوبی گرفته باشم :) .
🌹💐🌹💐🌹💐🌹
دیشب عموم برا بابابزرگم تولد گرفت . من و عمم و پسر بزرگش که معلمه و مادرم و دوتا خانوم از فامیل پدرم هم بودن . عموم به قول خودش وقتی دید جمعمون جمعه تصمیم گرفت بره کیک تولد بگیره 😁 . البته روز تولد بابابزرگم دو روز قبلش بود .
منم قبل اینکه برم خونه بابابزرگمینا رفتم ریشارو کوتاه و مرتب کردم و خیلی اوضاع صورت اوکی شد 😊 .
حال و احوالمم خودتون میدونید . چرا توضیح بدم واقعاً ؟ 😂💔
خدا بزرگه 🥀 . اینطوری نمیمونه 🥹💚 .