امروز رفتم روانپزشک . با اصرارِ من پرفنازین رو حذف کرد . البته بهش گفتم که بجای دو میل ، چهار میل میخوردم و دلیلشم بهش گفتم . راستی بخاطر عرق کردنم یه دارویی که اسمشو یادم نیست داد و گفت شبی یک چهارم بخور و اگر دیدی بازم زیاد عرق میکنی یک دوم بخور . البته پرفنازین رو هم گفت خرد خرد کم کن ولی خب من دیگه پرفنازین ندارم و مجبورم یهویی کمش کنم 😂 . پیش دکتر که بودم یادم نبود که فقد یدونه قرص پرفنازین باقی مونده .
و در نهایت بهم گفت که یک ماه دیگه برم دوباره پیشش . من گفتم اگه میشه دو ماه دیگه بیام که موافق نبود . احتمالاً بخاطر اضافه شدنِ داروی جدید اینو گفته .
یک ساعت و بیست دقیقه حدوداً نشسته بودم تا نوبتم شه . یک ساعتشو کتاب غیر درسی خوندم و از اتلاف وقت جلوگیری کردم . بعد از کتاب مغزی که خود را تغییر میدهد ، بهترین کتابیه که دارم میخونم . خیلی پیچیده ولی زیباست . یه ذهن باز میخواد فهمیدنش ولی خوندنش در شرایط سخت هم میصرفه .
خدایا بخاطر اینکه امروز تا الان برام خوب گذشته ممنون .
خدایا بخاطر اینکه ساعت مطالعه هام هر روز دو ساعت یا کمی بیشتر از اونه ممنون .
خدایا بخاطر اینکه منو فراموش نمیکنی ممنون .
خدایا بخاطر اینکه منو تا حدی از منجلاب کشیدی بیرون ممنون .
خدایا ، منو با امتحانات سخت ، دیوونه نکن 🥲 . منو با چیزای ساده تر رشد بده . وسواس خیلی سخته 💔 .
خدایا من امشب میخوام ازت چند تا آرزو بکنم . لطفاً نادیده نگیرشون و بهم کمک کن بهشون برسم . البته با این تبصره که خوشبختیم هم در این دنیا باشه و هم در دنیای بعد از مرگِ جسم ❤️ :
معافیت دائم پزشکی در همین سال . جواز شرکت در کنکور و رفع مشکلات خدمت . انگیزه بالا و تلاش زیاد برای موفقیت . پزشکی عمومی دانشکدهٔ علوم پزشکی تهران ، تخصص روانپزشکی ، فلوشیپ عصب روانپزشکی . محقق روی مغز . درآمد بالا و استفاده از اون برای تحقیقاتم و کمک به خیریه ها و پرورشگاه ها ❤️ . یه همراه خوبم برای این مسیر میخوام . یه نفر که هم فکر با من باشه و عشقمون دو طرفه باشه . البته خونه و ماشین و غیره هم میخوام ولی مهم نیستن . بعداً درموردش حرف میزنیم ❤️🫂 .