یه روز پر از چالشهای درونیِ دیگه هم گذشت . همونطور که احتمالاً صد بار گفتم ، صبح بیرون بودم و دنبال کارای سربازی . خسته شدم توی راه . واقن پیاده رویم برام سخت شده . عرق پشت عرق ! همون لحظه ای که پیشونیم رو خشک میکردم ازش عرق خارج میشد ! 😡 هم دستمالای زیاد برده بودم و هم حوله گذاشته بودم توی کیفم و استفاده میکردم ولی کافی نبود متاسفانه .
روزی که گذشت ، با بدبختی دو ساعت رو رد کردم و نتونستم سه ساعت بخونم . خیلی ناراحت نیستم چون امروز فعالیتم به شکل کلی کم نبود .
نمیدونم ظهر فردا برم روانپزشک یا پنجشنبه یا شنبه ؟ شاید فردا برم چون والپرووات سدیم تموم شد امشب . بقیه هم به زودی تموم میشن .