بابام گفت صبح بریم کلانتری که ببینیم چی میگن . من بهش گفتم که لزوماً صبح زود اونجا مسئول به درد بخوری نمیاد ! گفت حالا بریم شاید کسی پاسخگو بود .
🌹🌹🌹🌹
کتاب تستی ریاضی و کتاب تشریحی فارسی و دفتر برنامه ریزی قلم چی و دفتر جزوم و میز مطالعه رو گذاشتم کنار جایی که میخوابم . میخوام وقتی چشمام باز شد ، به هوای کتاب ها بلند شم . دم دستمم هستن و نیازی نیست تلاشی بکنم پیداشون کنم 😁 .
سعی میکنم زود بیدار شم و قبل راه افتادن ، برم یکم بخونم .
میدونم توی کلانتری فقد اسکل میشیم و کسی نیست بهمون کمک کنه . بهتر از هر کسی میدونم چقدر مردم آزار هستن ، ولی به هر حال بابام با موتور میخواد ببردمون و مجانی و راحت میرم تا اونجا 😁 . میدونم نتیجه نمیگیریم و فقد عصبی میشم ، ولی بد نیست یه تلاش کوچیکی بکنم براش .
🌹🌹🌹🌹
خدایا انقد خستهام که حتی دیگه نمیتونم صدات کنم 🥲 . از بس کمکم نکردی که مشکلات سربازیو حل کنم که دیگه حوصله ندارم ازت درخواست کنم . چرا دوس داری انقدر زیاد درمانده بشم ؟ اگر قراره با امتحانی از جانب تو رشد کنم ، چرا باید انقدر سنگین باشن ؟! ولی من هنوز رو حرفم هستم . با آخرین تیکه های روحم بهت میگم که : تحت هر شرایطی دوستت دارم حتی اگه منو اذیت کنی و شکنجه بدی . شاید بعضی وقتا حس کنم که منو دوس نداری ، ولی توی همون شرایط ، دلم نمیاد ازت دل بکنم .... ☹️💔❤️❤️❤️🙂